خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 324
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 324 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
مژگان به خانه پیش بهیجه می رود و موضوع را می فهمد. او عصبی شده و مطمئن است که زلیخا به عمد این کار را کرده است. او میگوید که شکایت میکند و هر طور شده در دادگاه ثابت میکند که آن پول ایلماز و حق اوست. بهیجه با حرص میگوید که او نمیتواند کاری کند و تنها کسی که میتواند این قضیه را ثابت کند تکین است و او نمیخواهد که آنها محتاج تکین باشند.
شب در خانه مژگان در مورد خبر پیدا شدن پول ها با تکین صحبت میکند. او از اینکه ایلماز اصلا به فکر کرمعلی نبوده ناراحت و عصبی است و میگوید که زلیخا به عمد پول ها را به دولت داده است. او مدام از ایلماز گلایه میکند. تکین کلافه شده و برگه ای را به او نشان میدهد که داخل آن نوشته شده است که مبلغ سی میلیون لیره به حساب شخصی کرمعلی واریز شده است. او میگوید که ایلماز قبل از مرگش برای کرمعلی حساب باز کرده و همان مقدار پول را برای او گذاشته است و فرقی بین بچه هایش نگذاشته. مژگان با دیدن برگه جا میخورد و خیالش راحت می شود.
در خانه دمیر، دوست او تماس گرفته و او برای رفتن پیش دوستانش شب از خانه می رود و به زلیخا میگوید که دیر می آید.
در خانه مژگان ناراحت است. فکرت پیش او آمده و او را دلداری میدهد. مژگان میگوید که او با رفتارهایش باعث دلخوری تکین شده است، اما فکرت میگوید که او همچنان برای تکین عزیز است.
تکین به محل قرار همیشگی خود با هولیا می رود و این بار زلیخا پیش او می آید. تکین در مورد پولها از زلیخا سوال کرده و زلیخا میگوید که او اصلا از وجود پولها در آن زمین خبر نداشته است. تکین حرف او را باور میکند. سپس میگوید که ایلماز برای کرمعلی به همان مبلغ پول کنار گذاشته است. زلیخا بابت این قضیه خوشحال می شود. تکین بابت زحمات زلیخا برای چکوراوا و ادامه دادن راه هولیا از او تشکر میکند. سپس سعی دارد او را نصیحت کند تا با دمیر زندگی واقعی خوبی داشته باشند و او را شوهر خودش بداند و این کار را خیانت به ایلماز نداند.
فکرت حرفهای عاشقانه به مژگان می زند. مژگان از فکرت میخواهد که هر زمان به احساسش اطمینان داشت به او نزدیک بشود زیرا او نمیخواهد رابطه پنهانی داشته باشند. سپس می رود.
فکرت به خانه امید می رود. او در مورد دمیر سوال میکند و امید برای او تعریف میکند که دمیر را به بهانه ای به آنجا کشانده و با هم قهوه خورده اند. او چیزی در مورد خوابیدن با دمیر نمیگوید. فکرت از اینکه امید نقشه را خوب اجرا میکند خوشحال است و میگوید که آنها باید زندگی دمیر را نابود کنند و همه چیز او را بگیرند. او به امید هشدار میدهد که نباید عاشق دمیر بشود.
روز بعد، بهیجه غفور را صدا زده و از او میخواهد زباله هایش را بیرون ببرد و سپس خانه را تمیز کند. او غفور را تهدید میکند و میگوید که بابت قاتل بودن او مدرک دارد. غفور به ناچار زباله ها را برمیدارد.
در خانه زلیخا ماجرای بیرون کردن چتین و گولتن را به دمیر میگوید. دمیر عصبانی شده و به سمت عمارت کوچک می رود. او وقتی متوجه می شود که غفور زباله بهیجه را در دست دارد، با عصبانیت زباله را روی زمین پرت کرده و غفور را کتک می زند. بهیجه بیرون آمده و دمیر با فریاد به خاطر بیرون کردن گولتن و چتین با او دعوا میکند. همان لحظه مژگان از راه رسیده و او نیز با دمیر دعوا کرده و سپس با بهیجه داخل می رود. دمیر غفور را تهدید میکند که دیگر حق ندارد کارهای بهیجه را انجام بدهد.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 324 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 325 مراجعه فرمایید.
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم :دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.