خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 283

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 283 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 283

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 283

تکین تا شب در قبرستان مانده و با گریه، با هولیا درد دل میکند و میگوید که او نیز همراه هولیا قلبش را برای همیشه دفن کرده است. ایلماز دنبال تکین می رود و از او میخواهد که به خانه بروند. او در مسیر به تکین می‌گوید که طلاهای هولیا را در خانه سودا پیدا کرده اند و فردا دادگاه دارد.
مهمانان زیادی به خانه دمیر آمده و در مراسم ختم شرکت کرده‌اند. ثانیه و فادیک و گولتن در آشپزخانه مشغول پخش غذا و درست کردن حلوا هستند. دمیر به اتاق رفته و گریه میکند. زلیخا پیش او می رود و دمیر را دلداری میدهد و از او میخواهد بیرون بیاید. فادیک خبر میدهد که هامینه را پیدا نمی‌کنند. یک نفر به آنجا آمده و خبر میدهد که هامینه را در مسیر قبرستان دیده است. زلیخا و دمیر به سمت قبرستان می روند. هامینه با یک ظرف غذا، سر مزار هولیا نشسته و از او میخواهد که غذا بخورد و گرسنه نماند. سپس می‌گوید که جز خودش هیچکس به فکر هولیا نیست . او با هولیا درد دل کرده و سپس جلیقه خودش را روی خاک می اندازد تا هولیا سردش نشود. دمیر و زلیخا به او نزدیک شده و او را آرام میکنند و به خانه برمیگردانند.
تکین مقابل خانه دمیر ایستاده و به بالکنی که همیشه از آنجا هولیا را می‌دید خیره شده است. هامینه و زلیخا و دمیر می رسند. هامینه به سمت تکین می رود و به او می‌گوید که از عشق او و هولیا خبر دارد و از او میخواهد که هولیا را فراری بدهد، زیرا پدرش قصد دارد او را به زور به عدنان بدهد. تکین گریه میکند‌.
شب در خانه تکین، هنگامی که مژگان میخواهد از روی رخت آویز شال بردارد، دستش به جیب فکرت خورده و پاکت نامه از جیب او می افتد. او نامه را برمیدارد و با خواندن آن، متوجه می شود که ایلماز و دمیر بر سر لو ندادن او به پلیس، توافق نامه امضا کرده‌اند. او به شدت عصبانی شده و با نامه به سالن می رود و در مورد آن با ایلماز بحث میکند. ایلماز می‌گوید که او خودش باعث این توافق شده و ایلماز به خاطر مژگان این کار را کرده که به زندان نیفتد. مژگان می‌گوید که او در واقع به دمیر چنین فرصتی داده تا سر زنان مناسب به او آسیب برساند و او را به زندان بیندازد. ایلماز اصرار دارد که بداند مژگان نامه را از کجا آورده است . فکرت می‌گوید که نامه را او از خانه دمیر برداشته است و مژگان مقصر نیست. ایلماز علت کار او را سوال میکند و فکرت می‌گوید که ایلماز جای برادر اوست و مشکل او، مشکل فکرت نیست هست.
فکرت بیرون می رود و ایلماز نیز پیش او می رود. فکرت می‌گوید که دمیر آدمی است که باعث شد تکین بی گناه سالها به زندان بیفتد، و برای همین او نامه را برداشته تا او مژگان را نیز به زندان نیندازد.
تکین در خانه دمیر با او در مورد سودا صحبت میکند. دمیر می‌گوید که مطمئن نیست که کار سودا باشد، اما اگر باشد، از او نمی‌گذرد. تکین میگوید که او زمانی که قاتل هولیا را پیدا کند، خودش او را زنده نخواهد گذاشت.
دمیر گولتن را صدا زده و به او می‌گوید که او امانت مادرش است و از او میخواهد به خانه برگردد و از او معذرت خواهی میکند.
غفور و ثانیه و زلیخا دم خانه غفور نشسته اند. ایلماز نیز به آنجا می آید. زلیخا به آنها میگوید که تدارکات مراسم هفتم را به بهترین نحو انجام دهند.
زلیخا به خانه میرود و دمیر را در اتاق هولیا در حال گریه میبیند. او سعی دارد دمیر را دلداری بدهد. دمیر او را بغل کرده و میخواهد ببوسد،اما زلیخا از او فاصله می‌گیرد و به او یادآوری میکند که ازدواج آنها فرمالیته است و او میداند که دلش به کس دیگری تعلق دارد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 283 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 284 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *