خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 203

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 203 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 152

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 203

شب در بیمارستان، بهیجه در اتاق مژگان خوابش برده است. مژگان از جایش بلند شده و به بخش نوزادان می رود. زلیخا که از اتاقش بیرون آمده، مژگان را میبیند و جلو می رود تا ابراز ناراحتی و همدردی کند. مژگان عصبانی شده و می‌گوید که میداند زلیخا از وضعیت او خوشحال است و از اینکه او نتوانسته بچه سالمی برای ایلماز بیاورد لذت می برد. او شروع به داد و فریاد میکند. ایلماز و هولیا بیرون می آیند و ایلماز سعی دارد مژگان را از زلیخا دور کند. مژگان سر ایلماز داد می زند و از او میخواهد که فاصله بگیرد. سپس خودش گوشه زمین افتاده و با عجز گریه میکند و میگوید که پسرش باید زنده بماند. همه برای وضعیت مژگان ناراحت هستند. ایلماز نیز گوشه ای نشسته و با ناراحتی به مژگان نگاه میکند و اشک می ریزد.
در خانه ثانیه، او در حسرت نداشتن بچه گریه میکند‌‌.
روز بعد، زلیخا از بیمارستان مرخص شده و به خانه می رود. هفته بعد، هولیا در خانه مراسم دعا برای زندگی خوب و سالم داشتن لیلا می‌گیرد. همه در تدارک هستند و خدمتکاران در آشپزخانه غذا و شربت مخصوص مراسم درست میکنند.
هنگام صبحانه، دمیر بحث شرمین را وسط میکشد و می‌گوید که نباید کار او را بی جواب بکذارند. او از هولیا برگه اعتراف نامه ای که زمان زندانی بودن دمیر نوشته بود و را می‌گیرد تا از شرمین شکایت کند. هولیا می‌گوید که این راه بی فایده است و مجازات زیادی ندارد. دمیر می‌گوید که ادعای خسارت مادی و معنوی و شهادت دروغ میکند.
دمیر با برکه به کلانتری پیش ژولیده می رود و موضوع را می‌گوید. ژولیده از اینکه دمیر بعد از چندین ماه قصد شکایت دارد متعجب می شود و سعی دارد او را منصرف کند. دمیر حدس می زند که ژولیده به خاطر اینکه شرمین زن سابق صباح الدین است، نمیخواهد با او رو در رو بشود. ژولیده چنین چیزی را انکار میکند و پرونده شکایت را باز میکند.
در بیمارستان، ایلماز پیس مژگان می رود. مژگان بابت اینکه او روز زایمان پیش زلیخا رفته بود دوباره با ایلماز بحث میکند و میگوید که دیگر او برایش اهمیتی ندارد و به دروغ‌هایش گوش نمیکند. ایلماز می‌گوید که او دروغی نگفته است. مژگان از اتاق بیرون می رود.
فسون در خیابان شرمین را میبیند و به او می‌گوید که همه به خانه دمیر دعوت هستند و بابت اینکه شرمین دعوت نیست، به او طعنه می زند و می رود شرمین حرصش میگیرد.
ثانیه و دمیر سر زمین می روند و دمیر به خاطر تولد دخترش به همه کارگران پول میدهد. ثانیه اوزوم را می بیند و چون مادر اوزوم میخواهد برای کار سر زمین برود، از او اجازه می‌گیرد تا اوزوم را با خودش به عمارت ببرد.
ژولیده پیش صباح الدین می رود و ماجرای شکایت دمیر را تعریف می‌کند. صباح الدین می‌گوید که شرمین آدمی است که هرگز حاضر به قبول اشتباه خود نیست و حتما ادعا میکند که ژولیده به خاطر حسادت به او و به خاطر صباح الدین، با شکایت ساختگی قصد اذیت او را دارد. ژولیده می‌گوید که خودش نیز چنین فکری کرده، اما با این حال حاضر نیست به خاطر مسایل شخصی از شغل خودش سو استفاده کند و شکایت را پیگیری نکند. صباح الدین او را تأیید می‌کند .
مراسم دعا خوانی در خانه دمیر شروع می شود و همه خانم ها جمع می شوند. عدنان برای بازی از خانه بیرون رفته است.
هامینه از خانه بیرون آمده و در عالم خود، به دنبال جعبه طلاهای خود میگردد. او به اسطبل می رود و به خاطر تاریکی، شمعی روشن میکند تا جعبه جواهراتش را پیدا کند. عدنان نیز پشت سر او داخل می رود. کمی بعد وقتی هامینه چیزی پیدا نمی‌کند، بیرون می آید. هنگام بیرون آمدن پای او به شمع خورده و شمع زمین می افتد و اسطبل آتش می‌گیرد.
کمی بعد کارگران به هولیا خبر می‌دهند که اسطبل و انبار کاهدان آتش گرفته است. اوزوم نیز می‌گوید که عدنان را در حال رفتن به داخل انبار دیده است. زلیخا با داد و فریاد کمک میخواهد و همه جمع شده اند.
مژگان به اتاق نوزادان می رود و سپس سریع با ایلماز که در شرکت است تماس می‌گیرد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 203 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 204 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *