خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 288
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 288 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
در خانه ثانیه همچنان از حضور سودا ناراحت و عصبی است.
او در آشپزخانه با گریه به غفور میگوید که هنوز چهلم هولیا نشده، سودا بر روی مبل او نشسته و در آن خانه جا خوش کرده است.
غفور از او میخواهد ساکت باشد تا آنها را بیرون نکنند.
زلیخا داخل آشپزخانه می رود و از آنجایی که میداند ثانیه از چه چیزی ناراحت است، با او صحبت میکند و میگوید که سودا زن خوبی است و حتی وقتی او قصد کشتن هولیا را داشت، سودا او را نجات داده بود.
ثانیه با گریه میگوید که دست خودش نیست. زلیخا او را بغل کرده و میگوید که به مرور زمان عادت خواهد کرد
. هامینه، سودا را به جای دختر دیگر خودش، حسنه میبیند. سودا از این قضیه ناراحت است و به دمیر میگوید که هامینه غم فرزند دارد و هر دو دخترش را از دست داده و این خیلی سخت است. شب، ایلماز در حیاط نشسته و فکرت پیش او می رود.
ایلماز بابت بد حرف زدن با فکرت از او معذرت خواهی میکند. آنها در مورد بهیجه صحبت میکنند. ایلماز میگوید که با آمدن بهیجه زندگی آنها به هم ریخت و بهیجه مدام مژگان را علیه او پر میکند. او میگوید که میخواهد دوستانه از مژگان طلاق بگیرد، اما او قبول نمیکند.
فکرت ایلماز را نصیحت میکند و میگوید که بهتر است کرمعلی را از مادرش جدا نکند، زیرا مادر برای بچه مهم است و بر زندگی او تأثیر میگذارد. ایلماز به فکر فرو می رود. او به خانه رفته و کرمعلی را بغل میکند. فکرت به بیمارستان پیش مژگان می رود. مژگان ای او تشکر کرده و با طعنه میگوید که جز او، کسی به دیدنش نیامده است. همان لحظه تکین نیز می آید. مژگان از اینکه ایلماز نیامده دلخور است.
تکین میگوید که پیگیر کسی است که به بهیجه تیر زده است و تا الان در کلانتری بوده است. تکین به خانه برگشته و در مورد توافقنامه با دمیر از ایلماز سوال میکند. ایلماز در مورد اینکه فکرت آن را برداشته، چیزی به رویش نمی آورد و میگوید که خبر ندارد برگه کجاست و دمیر باید مراقب میبود. شب ایلماز سراغ گولتن رفته و از او میخواهد زلیخا را صدا بزند تا به عمارت کوچک بیاید. زلیخا پنهانی به بهانه ای پیش ایلماز می رود.
ایلماز میگوید که او دیگر طاقت دوری زلیخا را ندارد و تصمیم گرفته است کرمعلی را به مژگان بدهد و برای رسیدن به زلیخا از پسرش میگذرد. زلیخا از تصمیم ایلماز متعجب می شود. او سپس سریع به خانه برمیگردد تا دمیر به او شک نکند.
چتین و گولتن پای درخت نشسته و با هم صحبت میکنند. چتین به گولتن میگوید که ایلماز عمارت کوچک را برای زندگی به آنها میدهد. بیست روز بعد، حال بهیجه بهتر شده و مرخص می شود. او از اینکه مژگان به تنهایی دنبال او آمده متعجب است. سپس خودش میگوید که حتما ایلماز و تکین به خاطر بیرون کردن او از خانه، روی روبرو شدن با او را ندارند.
همان لحظه تکین داخل اتاق می آید. بهیجه مقابل تکین به مژگان میگوید که برایش بلیت بگیرد تا به استانبول برود. مژگان میگوید که او نمیتواند با آن وضعیت بهیجه را بفرستد و باید پیش آنها بیاید. تکین نیز از بهیجه معذرت خواهی کرده و از او میخواهد به خانه برگردد و پیش آنها باشد.
بهیجه به عمد ناز میکند و ابتدا قبول نمیکند. سپس همراه آنها به خانه می رود.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 288 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 289 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم