خلاصه داستان سریال ترکی شعله های آتش قسمت 35

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 35  را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال شعله های آتش قسمت 1

سریال شعله های آتش قسمت 35

بعد از کار، رویا و عمر نشسته اند تا خستگی در کنند. رویا در مورد این که هنوز کار ندارد و از طرفی همه اموالشان مصادره شده صحبت می کند. عمر می خندد و می گوید: «پس بگو شبیه مویز بی ساقه، آواره ای! » و توضیح می دهد: «قبلا یه سناریو کلیشه ای با موضوع دختر پولدار و پسر فقیر بود. حالا پسر فقیر، دختر فقیر! قبلا غصه می خوردم هم سطح تو نیستم الان با این اوضاع کسی کفاف خودشم نمیده. »

رویا لبخند میزند و می گوید: «میدونی این حرفای تو فقط تو فیلم های عاشقانه صدق میکنه؟! » عمر برای لحظه ای جا می خورد و بعد می گوید: «آره تو فیلم های عاشقانه هست اما من منظورم اون نبود! »

رویا که حسابی این موضوع به او برخورده عصبانی می شود و می گوید: «تو چیزی نگو منم دیگه ازت چیزی نمیپرسم! » و می رود. چلبی قبول کرده تا وکیل بولنت باشد. چلبی به ملاقات او می رود و می گوید: «هم میتونم راحت آزادت کنم و هم زود بفرستمت تو هلفدونی! شاید اسکندر رو چاقو نزده باشی اما این به معنای بی گناه بودنت نیست! حتی تومریس هم حدس نمیزنه تا این حد گذشته ت بد باشه! »

چهره بولنت عوض می شود و فورا می گوید: «اما چیزایی که گفتین مونده تو گذشته! » چلبی می گوید: «اگه تو اینده همه چی باب میلم باشه. منم گذشته ت رو فراموش میکنم! » وقتی عمر و رویا با روزنامه های چاپ شده از راه می رسند، استاد خیلی خوشحال می شود و اوزان هم که کارش با پخش خبرهای اینترنتی تمام شده، از این که می توانند خبر را به گوش همه برسانند خوشحال می شود.

استاد می پرسد که خب پخش روزنامه با چه کسی است و عمر فورا لبخند میزند و می گوید: «اونو به ما بسپرین! » و روزنامه ها را به بچه های محله می دهد تا همه جای شهر پخش کنند. وقتی اسکندر خبر پخش شده در روزنامه و اینترنت را می بیند خیلی عصبانی می شود. از طرفی چلبی هم متوجه خبرها شده و سراغ او می رود از اسکندر می خواهد تا علی را فورا ول کند اما اسکندر می گوید: «طرف منو با چاقو زده! »

چلبی می گوید: «پس باید اینو به پلیس میگفتی! » اسکندر می گوید: «من به خاطر شیمال حرفی نزدم! » چلبی پوزخند میزند و می گوید: «شیمال با اون یارو یه رابطه ای داره! شوهرش گفت. پشت سر علی گریه کرده و علیم صداش کرده! »

اسکندر جا می خورد و تمام اتفاقات چند روزه اخیر و رفتار غریب شیمال را مرور می کند و حتی وقتی تورمیس سر خاک چیچک گریه و زاری میکرد را به یاد می آورد و به چلبی می گوید که او کاری انجام ندهد چون این بار به روش خودش پیش خواهد رفت! تورمیس که خبرها را دیده چیچک را سرزنش می کند. چیچک می گوید: «منم دارم نقش بازی میکنم و دروغ میگم چون برای منم کسی هست که با کمال میل جونم رو براش فدا کنم.

درست مثل شما! » چلبی گونش را طبق قولش به دست جمره می سپارد. گونش با دیدن آن خانه و وضع زندگی جمره تعجب می کند و کمی می ترسد. وقتی جمره با ذوق زیاد غذا مقابل گونش می گذارد، گونش با اولین لقمه اخم می کند و می گوید که طعم غذا بد است.

جمره هم خودش را نمی بازد و برای دخترش املت درست می کند. بعد از گونش می پرسد که این مدت چه کارها کرده؟ گونش لبخند میزند و می گوید: «همشونو نوشتم. به هم قول داده بودیم. تو ننوشتی؟ » جمره لبخند میزند و می گوید: «معلومه که نوشتم. بعد از شام میریم میخونیمشون باشه؟ »

رویا دیگر با عمر سرسنگین است و وقتی عمر سعی می کند با او صحبت کند، رویا جواب های سرد و سر بالا به او می دهد. وقتی رویا که کلافه شده می پرسد: «چی میخوای ازم؟ » عمر می گوید: «این که خوب باشی و سلامت باشی! »

رویا بیشتر حرصش میگیرد و از عمر می خواهد از سر راهش کنار برود و می گوید: «دارم میگم اگه نمیخوای کنارم باشی، منتظر کیفت نمیمونم! » و بعد می گوید: «تو باید منتظر ناامید شدنت هم بمونی نه؟ اما من بهت میگم این ناامید شدن نیست تو میترسی آرزوهات به واقعیت تبدیل شه. که اگه به واقعیت تبدیل شه باید چیکار کنی، چون نمیدونی! » و می رود.

عمر از پشت سر صدایش می زند و می گوید: «چطوره یکم آروم بشیم، اجازه بدی بهت برسم. چون من برای اولین بار تو زندگیم انقدر دوست دارم کنار یکی راه برم. » رویا لبخند میزند و قبول می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 35 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال شعله های آتش قسمت 36 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *