خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 301

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 301 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 283

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 301

صبح روز بعد، ایلماز به خانه تکین می رود تا با او صحبت کند. تکین حاضر به صحبت با ایلماز نیست و به شدت از او عصبانی و ناراحت است. او تکرار میکند که پسری به اسم ایلماز ندارد، زیرا او حتی بدون صحبت با تکین، او را از دیدن نوه اش محروم کرده و زنش را نیز نامیده گرفته است .او از ایلماز میخواهد که از آن خانه برود. ایلماز می‌گوید که او حق دارد، اما باید صحبتهای ایلماز را گوش کند. تکین اهمیتی نداده و ایلماز را بیرون میکند.
در خانه دمیر، عزیزه خانم مقابل سودا از او به عنوان معشوقه دمیر و کسی که زندگی هولیا را خراب کرده بود بدگویی میکند .دمیر از سودا می خواهد که به دل نگیرد.
عدنان به حیاط رفته و مشغول بازی است. ایلماز آنجا رفته و عدنان را میبیند. همان لحظه دمیر بیرون آمده و عدنان را بغل میکند و داخل می برد.
ایلماز به کارخانه رفته و با درماندگی روی زمین نشسته است. فکرت پیش او می آید و او را دلداری میدهد و می‌گوید که با گذشت زمان تکین آرام می شود و او را می بخشد. فکرت سپس پیش تکین می رود و با او صحبت میکند و میگوید که حال ایلماز خوب نیست و بهتر است به او فرصت دیگری بدهد. تکین با ناراحتی از کار ایلماز گلایه میکند.
کمی بعد پستچی یک پاکت نامه برای تکین می آورد . همزمان، یک پاکت نامه برای مژگان و دمیر نیز به خانه هایشان می رسد. ایلماز قبل از رفتن، برای هر یک از آنها نامه نوشته بود تا حرفهایش را به آنها بزند و خداحافظی بکند.
ایلماز در نامه، برای تکین نوشته است که او خودش عشق چهل ساله را تجربه کرده و حتما او را برای انتخاب زلیخا و رفتن با او درک میکند. سپس از تمام خوبی های تکین برای او تشکر کرده و از او حلالیت طلبیده است. تکین با خواندن نامه ایلماز گریه اش میگیرد.
ایلماز در نامه برای دمیر در مورد ظلم‌هایی که او در حق ایلماز و زلیخا کرده بود و خیانت در امانت، گلایه کرده و سپس نوشته است که او لیلا را مانند دختر خودش دوست دارد و از او به خوبی مراقبت میکند و آنها دوباره یکدیگر را خواهند دید. در نامه برای مژگان نیز از اشتباه ازدواج با او و عوض شدن مژگان و بدی های او صحبت کرده و نوشته است که مراقب کرمعلی خواهد بود و او را دوباره خواهد دید و برای همیشه از پسرش دور نخواهد بود‌.
تکین پیش ایلماز رفته و میگوید که با نامه اش دل او را آتش زده و او را می‌بخشد.
مژگان در خانه با فکرت درد دل کرده و می‌گوید که با تمام حرفهای ایلماز، باز هم او پسرش را دزدیده و کارش اشتباه بوده است.
شب دمیر سر خاک هولیا رفته و با او درد دل میکند. تکین پیش او می آید. دمیر در مورد نامه به او می‌گوید و می‌گوید که حرفهای ایلماز درست بوده و به او حق میدهد، زیرا او در حق امانت او خیانت کرده و هرگز نتوانست دل زلیخا را به دست بیاورد. تکین به او می‌گوید که دنباله راه و خواسته مادرش را برود و حالا که پشیمان شده، پشیمان نمیرد و کاری که درست است را انجام بدهد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 301 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 302 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *