خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 306
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 306 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
ایلماز می خواهد پسرانش را ببیند. دمیر به خانه برمیگردد و عدنان را آماده میکند تا به بیمارستان ببرد. او به اهالی خانه خبر میدهد که ایلماز به هوش آمده و آنها خدا رو شکر میکنند.
چتین به خانه تکین می رود و از نظیره میخواهد که کرمعلی را آماده کند تا به بیمارستان برود. بهیجه قیافه گرفته و میگوید که بچه کوچک دلیلی برای رفتن به بیمارستان ندارد. چتین با حرص میگوید که ایلماز میخواهد پسرش را ببیند. سپس او را گرفته و می رود.
مژگان به اتاق ایلماز می آید و از اینکه او به هوش آمده خوشحال می شود. تکین و زلیخا از اتاق بیرون می روند تا آنها با هم تنها باشند. مژگان با گریه به ایلماز میگوید که هرچه در نامه نوشته بود درست است و او خیلی ایلماز را اذیت کرده، اما همه آن کارها از عشق زیاد او به ایلماز بوده. او از ایلماز میخواهد که فقط خوب بشود. عدنان آمده و زلخیا او را به اتاق پیش ایلماز می برد. ایلماز از دیدن پسرش خوشحال شده و میگوید که به زودی خوب شده و او را به فوتبال و پیک نیک می برد.
در بیرون از اتاق، تکین از اینکه دمیر برای ایلماز تلاش کرده و حالا نیز با دیدن زلیخا و ایلماز اذیت می شود، اما سکوت کرده و تحمل میکند تشکر میکند.
مژگان نیز کرمعلی را داخل اتاق می آورد. ایلماز از اینکه هر دو پسرش پیش او هستند خوشحال و آسوده می شود.
در خانه، سودا به آشپزخانه می آید و میخواهد که غذای عزیزه خانم را آماده کنند. ثانیه به حرفهای او اهمیت نمیدهد و با خونسردی مشغول خوردن تخمه است. سودا رو به فادیک میگوید که خودش سوپ درست میکند و از او وسیله میخواهد. سپس کارش را انجام میدهد.
شرمین به بیمارستان آمده و به تکین سر سلامتی میدهد و آرزوی سلامتی برای ایلماز میکند. او و فسون در مورد قهرمانی دمیر و نجات ایلماز صحبت میکنند. کمی بعد مژگان به همراه کرمعلی می رود و به ایلماز میگوید که حتما فردا صبح دوباره به دیدن او می آید.
بعد از رفتن مژگان، دمیر به اتاق می آید و احوال ایلماز را می پرسد. ایلماز از او تشکر کرده و سپس میخواهد که با دمیر تنها باشد. زلیخا از اتاق بیرون می رود. ایلماز به دمیر میگوید که یادش می آید او ایلماز را از ماشین نجات داده و از او تشکر میکند. سپس میگوید که اگر اتفاقی برای او افتاد، زلیخا و عدنان را به او میسپارد، زیرا میداند که دمیر از امانت او به خوبی مراقبت میکند. دمیر نیز به او میگوید که اگر اتفاقی برای خودش افتاد، لیلا را به ایلماز می سپارد. او سپس از اتاق بیرون آمده تا عدنان را با خودش به خانه می برد. زلیخا باز هم ای کارهای دمیر برای او و ایلماز تشکر میکند و میگوید که مدیون اوست. زلیخا در بیمارستان میمانددم در بیمارستان، بزرگان شهر جمع شده و نگران ایلماز هستند. تکین به آنها میگوید که ایلماز به هوش آمده و انشالله به زودی خوب می شود.
دمیر دم در بیمارستان آمده و تکین مقابل همه از کار او تعریف میکند و سپس به همه اعلام میکند که ای این به بعد، دمیر نیز پسر او است.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 306 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 307 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم