خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 43

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 43 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 43

شرمین برای زلیخا غذا می برد و سعی دارد از او حرف بکشد. زلیخا میگوید که دمیر به او اجازه نمی‌دهد که برادرش ییلماز را ببیند، زیرا زندانی بودن سابق او موجب بی آبرویی برای خانواده آنهاست. او از شرمین میخواهد که به او کمک کند و اجازه بدهد از اتاق بیرون برود، اما شرمین میگوید که اجازه این کار را ندارد و دمیر او را دعوا خواهد کرد.

غفور برای گولتن غذا می برد. ثانیه که به او شک دارد، غفور را تعقیب میکند و بعد از رفتن غفور متوجه می شود که او گولتن را در طویله کنار جاده زندانی کرده است.

او شوکه و ناراحت می شود و سعی دارد گولتن را آزاد کند. سپس با عصبانیت به خانه رفته و با غفور دعوای شدیدی میکند و میگوید که باید گولتن را باز کند وگرنه همه را با خبر میکند. غفور میگوید که تا وقتی که گولتن توبه نکرده و ییلماز را از سرش بیرون نینداخته باشد نمی‌تواند او را به خانه برگرداند.

هونکار به هوش آمده و طبق خواسته خودش از بیمارستان زودتر مرخص می شود.

دمیر او را به خانه می آورد.هونکار وقتی ماجرای زندانی بودن زلیخا در اتاق را می فهمد، ناراحت می شود و دمیر را سرزنش می کند، اما دمیر میگوید که به زلیخا اعتماد ندارد و نمی‌تواند دوری او را تحمل کند.

هونکار به اتاق زلیخا می رود، اما زلیخا به او بی محلی کرده و سپس با عصبانیت بخاطر تمام اشتباهاتش و بدبخت کردن او، او را ملامت میکند. هونکار بی اهمیت به حرفهای زلیخا از اتاق بیرون می آید.

دمیر به همراه بسته ای پول پیش شرمین آمده و از او تشکر میکند و میگوید که با آن پول بدهی هایش را پرداخت کند و احتیاجی به فروش خانه نیست. شرمین خوشحال شده و به خانه می رود.
نظیره، متوجه می شود که گولتن در طویله زندانی شده است.

او به کارخانه پیش ییلماز رفته و موضوع را به او میگوید. ییلماز با عصبانیت به طویله رفته و زنجیر را می شکند و گولتن را آزاد می‌کند. سپس میخواهد گولتن را همراه خودش به خانه فکلی ببرد تا دیگر غفور او را اذیت نکند، اما گولتن قبول نمیکند و به خانه برمی‌گردد.

او با گریه برای ثانیه ماجرا را تعریف میکند. ثانیه، گولتن را پیش غفور برده و گولتن از غفور معذرت خواهی میکند.

شرمین به خانه فسون می رود تا ماجراهای ویلا را برای او تعریف کند. فسون که قصد بیرون رفتن دارد، به بهانه سر زدن به اقوامش از شرمین میخواهد که دوباره یک قرار دیگر بگذارند. آنها از خانه بیرون آمده و شرمین، فسون را تعقیب میکند و متوجه می شود که او با ولی قرار دارد.

فسون برای ولی بسته ای پول آورده است و ولی به بهانه مشکل مالی و انتقال پول از استانبول، پول را از او قبول میکند.

شرمین جلو آمده و فسون شوکه می شود. ولی ماجرا را درست میکند و به شرمین میگوید که خودش از فسون خواسته تا به او چیزی نگوید.

آنها سه تایی نشسته و مشغول صحبت می شوند. سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 43 بعد از رفتن فسون، شرمین برای اینکه مثل فسون پیش ولی جلب توجه کند، پولی را که دمیر به او داده بود از کیفش درآورده و به ولی میدهد.

شب، جنگاور پیش دمیر آمده و میگوید که خیلی به کار او فکر کرده و با وجود اینکه کارش اشتباه بوده اما عشق او را درک میکند و او همچنان برادر اوست. دمیر خوشحال شده و جنگاور را بغل میکند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 43 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 44  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *