خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 89

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 89 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 87

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 89

دمیر با شنیدن حرفهای مردم، نمیتواند خودش را کنترل کند و وسط مراسم ناگهان به جنگاور حمله کرده و او را کتک می زند.

همه شوکه می شوند و جنگاور نیز علت این رفتار دمیر را نمی فهمد. مردم دمیر را از او دور میکنند. جنگاور با عصبانیت به همراه نهال سوار ماشین شده و می رود. دمیر نیز به دنبال او می رود. مراسم به هم خورده و همه متفرق می شوند.

مژگان از خانه بیرون می آید و ایلماز را می‌بیند که تمام شب در ماشین مقابل خانه او خوابیده است.

مژگان سوار ماشین شده و از آنجا می رود. کمی بعد ایلماز بیدار شده و متوجه رفتن مژگان می شود.

او به بیمارستان می رود و می فهمد که مژگان نیامده و مرخصی گرفته است. او با صباح الدین صحبت میکند و متوجه می شود که نائمه، در مورد رابطه او و زلیخا در بیمارستان به همه گفته است. ایلماز احتمال میدهد که این خبر به زودی به دمیر برسد و ممکن است باعث اذیت کردن زلیخا توسط دمیر بشود.

دمیر مقابل ماشین جنگاور رفته و راه او را می بندد. آنها پیاده شده و دمیر با دعوا به جنگاور میگوید که به او مثل برادرش اعتماد داشت اما او رازهای دمیر را به نهال گفته و نهال نیز به همه شهر گفته است. جنگاور شوکه می شود و نهال قسم میخورد که چنین کاری نکرده است.

دمیر باور نمیکند و ‌میگوید که رفاقت و شرکتشان دیگر تمام شده است. سپس می رود.

غفور، هولیا و زلیخا را به خانه می رساند. او ماجرا را برای ثانیه تعریف میکند و ثانیه نیز متعجب می شود.

در خانه، هولیا از اینکه چرا دمیر چنین رفتاری کرده خبر ندارد. زلیخا که حدس می زند نهال خبر آنها را پخش کرده و دمیر آن را شنیده است، موضوع را به هولیا میگوید.

هولیا از اینکه زلیخا این موضوع را به او نگفته بود عصبانی می شود، اما زلیخا بیشتر عصبانی شده و میگوید که مسئول بی فکری های آنها نیست و دروغ آنها روزی بر ملا می شد.

کمی بعد دمیر به خانه می آید و میگوید که نهال قسم خورده که چنین کاری نکرده .

زلیخا عصبی شده و میگوید که او برای برادرش پول قرض می‌خواسته و وقتی زلیخا پول نداده است، نهال او را تهدید کرده است.

دمیر با شنیدن این حرف عصبانی شده و بیشتر مطمئن می شود.

شرمین وقتی میبیند که گولتن هنوز اجازه ورود به ویلا برای کار را ندارد، از او میخواهد که در خانه او کار کند و به او کمک کند.

کمی بعد، صباح الدین به خانه می آید و از گولتن و شرمین در مورد نوشتن نامه برای پدر مژگان سوال میکند.

آنها هر دو میگویند که خبر ندارند و کار آنها نبوده است. سپس شرمین میگوید که حتما کار زلیخا است.

صباح الدین از حرف او عصبی و کلافه می شود و از آنجا می رود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 89 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 90  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *