خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت ۴۳ + زیرنویس فارسی و دوبله

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت ۴۳ را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زن قسمت ۴۳

خدیجه که به بهار مشکوک است رو به انور و شیرین میگوید من بهش گفتم بهت پول میدم چرا قبول نکرد؟
چرا گفت حتما باید بیاد اینجا زندگی کنه؟

انور میگوید از اولشم باید اینجوری میشد که با ما زندگی کنه. یه زن تنها با دوتا بچه. ماباید حواسمون بهش باشه.

خدیجه میگوید من مطمئنم بهار یچیزی تو اون تلفن دید.
من بزرگش کردم شخصیتشو میشناسم
بهار بادوتا بچه هیچ وقت در خونه کسی نمیره.
حتما یه نقشه ای داره.

انور حرف او را قبول ندارد و شیرین برای این که دوباره خودش را در دل پدرش جا کند میگوید مامان چرا بد برداشت میکنی؟

خدیجه با تعجب به ان دو نگاه میکند و وقتی انور میرود شیرین به مادرش میگوید ولی مامان تو هم حق داری تا الان که داشت خوب از پس همه چی بر میومد چیشد یهویی نتونست؟

بعد هم انور سعی میکند انباری را مرتب کند.

اما خدیجه قبول نمیکند وسایلش را دور بیندازد.

شیرین جلو می اید و میگوید که وسایل اضافی را به اتاق او ببرند.

خدیجه اما عصبانی شده و باز هم نمیگذارد کسی کاری از پیش ببرد.

شیرین به پدرش قول میدهد که خدیجه را راضی کند.

بعد هم رو به انور میگوید بابا میخوای تا اخر عمرت با من قهر بمونی؟

انور جواب میدهد شیرین من به تو اعتماد ندارم.

شیرین بغض میکند.

بچه ها از این که دیگر عارف را نخواهند دید ناراحت میشوند و پیش او میروند و نیسان به او همه چیز را میگوید.

عارف نگاهی به بهار می اندازد و بهار میگوید من اومدم باهات یکم حرف بزنم
یکم حالم خوش نیست مجبور شدم برم پیششون.
کم خونی دارم و دکتر گفت درمانش خیلی سنگینه و تنهایی نمیتونی.
اگه مامانم بیرونم نکنه تا چند ماه اونجاییم.

عارف از رفتن آنها مشخصا ناراحت شده اما چیزی نمیگوید.

کمی بعد عارف میگوید میدونی چی یادم افتاد؟

شب اولی که با بچه ها اومده بودین این ور اون ورو نگاه میکردی.

اون نگاهت تو ذهنم مونده.

بهار به او خیره میشود و بعد از کمی صحبت از او تشکر میکند و قصد رفتن میکند که عارف میگوید بهار نمیدونستم از رفتنتون انقدر ناراحت میشم.

جیدا بخاطر این که حکمت او را بخاطر کس دیگری رها کرده است حال خوبی ندارد و گریه میکند و به برشان میگوید دیگه کی بهم پول میده من چجوری زندگیمو بگذرونم؟
چجوری واسه مامانم پول بفرستم و شهریه مدرسه غیر انتفاعی پسرمو بدم؟
حالا مجبورم باز برم بوی مست کردن بقیه رو تحمل کنم تا بلکه یکی پیدا بشه.

همان موقع بهار در خانه اورا میزند تا خداحافظی کند.

جیدا کمی ناراحت میشود و دوروک دا در اغوش میگیرد.

نیسان میگوید داداش عارف قراره وسایلمونو ببره دیدنمونم میاد توهم میای؟

جیدا که نمیخواهد برشان این حرفهارا بشنود فورا بعد از دراغوش گرفتن بهار خداحافظی میکند.

اما برشان حرفهایشان را شنیده و با نفرت به جیدا خیره میشود.

بهار وسایل ضروریشان را جمع میکند و با بی میلی وسایل مربوط به سارپ را در جعبه ای دیگر میگذارد تا به ییلدیز بدهد تا برایش نگه دارد.

اما لباس عروسی اش را بین وسایلی که باخود خواهد برد میگذارد.

شب قبل از این که بهار و بچه ها به خانه خدیجه بیایند او به شیرین میگوید از بهار دور بمون ممکنه ازت حرف بکشه.
تو ساده هستی چیزی رو لو نده.

کمی بعد عارف بهار و بچه ها را به آنجا میرساند و انور هم او را برای شام دعوت میکند.

شیرین نگران میشود و فورا در اتاقش پنهان میشود و با خودش میگوید این دفعه واقعا بدبخت شدم من الان چیکار کنم؟

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قست سریال زن لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت ۴۴ مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *