خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت ۴۴ + زیرنویس فارسی و دوبله

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت ۴۴ را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زن قسمت ۴۴

خدیجه پیش شیرین میرود و میگوید نکنه این همون دوست پسر بهاره که میگفتی؟

شیرین بله میگوید و خدیجه تعجب میکند و میگوید یعنی چی جلوی بچه هاش دوست پسرشم آورده؟

شیرین از خدیجه میخواهد که با آن ها غذا نخورد چون راحت نیست و خدیجه قبول میکند.

کمی بعد انور با عصبانیت به اتاق او می آید و میگوید تو به خیال خودت با این کار داری به اومدن اونا اعتراض میکنی تو که میگفتی قراره عوض شی و همه چیو تغییر بدی.
یبار دیگه نیای جلو منو دروغکی بهم بگی که قصد تغییر کردن دارم…
و میرود.

شیرین عصبانی میشود و با حرص گریه میکند.

اما بعد با قیافه خندان سر میز شام میرود و خودش را خواهر بهار معرفی میکند و به عارف هم سلام میدهد.

عارف با تعجب به او خیره میشود اما چیزی نمیگوید.

بعد از رفتن عارف بچه ها با ذوق به اتاق نگاه میکنند اما از دیدن وضع آن ناراحت میشوند و توی ذوقشان میخورد.

انور هم با شرمندگی به آنها نگاه میکند.

بهار رو به آنها لبخند میزند و میگوید شما برین با بابا بزرگ بازی کنین منم وسایلمونو میچینم بعد ببینم خوشتون میاد یا نه.

بهار با دیدن اتاق جا میخورد و انور وقتی میخواهد کمکش کند میگوید که نیازی نیست و خودش دست به کار میشود.

جیدا مست است و یوسف به او میگوید چیه مگه منم اندازه حکمت میتونم خرجتو بدم.

جیدا پوزخند میزند و میگوید فکر کردی خرج من همین چیزاس که میبینی؟

من یه بچه ۶ ساله دارم که عقب موندست و باید بره مدرسه میدونی چقد خرج داره؟
هرچی از حکمت میپیچوندمو میفرستادم واسه اونو مامانم.

یوسف جا میخورد و میگوید من اصلا نمیدونستم حتی ندیدم با مامانت حرف بزنی.

جیدا میگوید منو نمیخواد میگه آبرومونو بردی.
حق داره همه فامیلامون کثافت کاریامو میدونن.
مامانم گفت بابام از ناراحتی مرد ولی دستش درد نکنه باز از پسرم مراقبت میکنه.

وباز به خوردن مشروب ادامه میدهد.

بچه ها که از طرز نگاه و رفتار خدیجه حس میکنند او آنهارا دوست ندارد وقتی بازی میکنند هم با صدای ارام صحبت میکنند که او نشنود و عصبانی نشود.

اما انور از انها میخواهد که راحت باشند و خدیجه با این چیز ها ناراحت نمیشود و رو به خدیجه میگوید مگه نه خدیجه؟

اما خدیجه چیزی نمیگوید و بچه ها ناراحت میشوند.

بهار لباس عروسی اش را برمیدارد و با چشمان پر از اشک یاد روز عرکسی اش میفتد‌.

اما بعد آن را با قیچی میبرد و تورهایش را روی وسایل اضافی آنجا می اندازد تا اتاق زیباتر دیده شود.

بعد هم وسایلشان را میچیند.

وقتی میرود دوروک و نیسان را برای دیدن اتاق صدا بزند گوشی اش را که همان گوشی سارپ است روی میز میگذارد.

شیرین و خدیجه آن را میبینند و قیافه خدیجه در هم میرود و به انور میگوید ببین از همون روز اول اومده گوشی رو کرده تو چشمون که آره من میدونم گوشی از این خونه اومده بیرون.

شیرین هم حرف اورا تایید میکند و انور سکوت میکند.

کمی بعد بهار می آید که گوشی اش را بردارد و خدیجه میگوید تو گوشیتو عوض کردی؟
قبلا یه ندل دیگه داشتی.

بهار میگوید نه این گوشی من نیست گوشی سارپه.

خدیجه میگوید مگه قرار نبود هیچ کدوم از وسایل سارپ رو نیاری؟

بهار با کمی مکث میگوید باشه قایمش میکنم دیگه نبینیش.

کمی بعد که لهار در آشپزخانه است خدیجه به او میگوید اگه ممکنه از شیرین فاصله بگیر و باهاش حرف نزن.

دوروک با ناراحتی از مادرش میپرسد که عکس پدرش را نیاورده است؟

و بهار میگوید معلومه که آوردم مگه میشه نیارمش.

بعد هم لپتاپ را باز میکند و عکس سارپ را روی صفحه آن نشان بچه ها میدهد و خوشحالشان میکند.

در خانه ای و پیش زنی دیگر سارپ از خواب بیدار میشود و به بالکن میرود و هوامیخورد.

از طرفی نیسان هم از خواب بیدار میشود و میگوید خواب دیدم بابام زندست.

ژاله به ییلدیز زنگ میزند و میگوید بهار برای کار های ضروری شماره شمارو داده اگه امکانش هست زودتر یه سر به بیمارستان بزنید.

ییلدیز نگران میشود و میگوید که نیم ساعته خودش را میرساند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قست سریال زن لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت ۴۵ مراجعه فرمایید .

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *