خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 237

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 237 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 178

سریال زن قسمت 237

جم با عصبانیت نگاهی به پدرش و نگاهی به دخترها می اندازد و می گوید:« من بهتون گفتم بسته رو بیارین. اینو چرا آوردین؟ »

جیدا می گوید:« اما گفت خودش بسته ست… » جم کلافه می شود و از پدرش می خواهد تا جای بسته را به او بگوید و بیشتر از این دردسر درست نکند اما سعدالدین می گوید: «تو که منو به خاطر آلزایمری انداختی آسایشگاه! الانم من آلزایمر دارم یادم نمیاد بسته کجاست! یکم باید تو شهر بمونم تا شاید یادم بیفته! »

جم با عصبانیت می گوید:« نمیفهمی اگه بسته رو پیدا نکنم اونا منو میکشن! » بعد از جیدا و برشان می خواهد تا ماشین را خوب بگردند شاید بسته را انجا پنهان کرده باشد.

اما خبری از بسته نیست. پیرمرد می گوید که دوست دارد پیش بهار و بقیه بماند چون خانه ی پسرش برایش کسل کننده است! دخترها با تعجب به جم نگاه می کنند و جم هم قبول می کند!
شیرین به بهانه دیدن فیلم به خانه ی عارف می رود و کنار یوسف می نشیند! او می گوید که این روزها بهار با جیدا و برشان می چرخد و معلوم هم نیست چه می کند و الان هم که ساعت نزدیک 11 شب است خانه نیامده! یوسف می گوید:« کاری که توش جیدا و برشان باشن توش خیری نیست! »

همان موقع شیرین صدای بهار و جیدا را می شنود و آرام کنار پنجره می رود و آنها را که همراه پیرمردی وارد خانه می شوند را می بیند و عمدا جوری از خانه بیرون می رود که با انها روبرو بشود! عارف هم از خانه بیرون می زند و آنها را می بیند. شیرین می پرسد که پیرمرد کیست و جیدا فکری کرده و می گوید:« عمومه. اومده یه مدت پیشم بمونه. »

صبح بهار وقتی وسایلش را جمع می کند، کارت های شناسایی هر سه تایشان را می بیند و به یاد دیروز که با چه مصیبتی کارت ها را از پیشخوان منشی برداشت می افتد و کارت برشان و جیدا را به خود جیدا می دهد و می گوید:« من کارت برشانم برداشتم اما اسمش دنیا ییلدیزه! خودشه؟ »

همان موقع برشان با عجله به سمتشان می رود و کارت شناسایی را از دستشان می گیرد و چیز بیشتری هم نمی گوید.

امره به دوتا بچه ای که همان روز در همان بیمارستانی که جیدا وضع حمل کرده، به دنیا امده اند خیره می شود. یکی از پسرها مراد، زندگی خوبی دارد اما پسر دیگری ساتیلمیش در وضعیت بدی به همراه هشت خواهر و برادر دیگرش زندگی می کند. امره از قیسمت می خواهد تا با خانواده ی هردو بچه ملاقات داشته باشند.

صبح شیرین همراه عارف به سمت محل کار می رود که می گوید:« این خواهرم و جیدا اینا دارن یه کارایی میکنن!

دیروزم تو طلافروشی بودن. به من گفتن طلاهایی که شوهر قبلی برشان خریده بود رو میخوان بفروشن! »

عارف عصبی شده و به بهانه این که می رود گوشی اش را از خانه بیاورد، به سمت آپارتمان و خانه جیدا رفته و با عصبانیت به برشان که در خانه تنهاست می گوید: «اگه بلایی سر بهار بیاد دنیا رو رو سرت خراب میکنم. حواست باشه. ازش فاصله بگیر! » برشان می گوید:« چرا بهار انقدر برات عزیزه؟ مگه اونم مثل من ولت نکرد بره با یکی دیگه؟! »

عارف می گوید:« چون تو بهار نیستی! » برشان با ناراحتی در را می بندد و سعدالدین می گوید:« پس عارف بهار رو دوست داره! »

جم به قیسمت زنگ می زند و با او قرار ملاقات می گذارد و خیلی جدی می گوید:« از وقتی دنبال کارای دوست پسرت افتادی دیگه به کارای ما اهمیت نمیدی! سبک زندگیت عوض شده. داری با مشکلایی که با مشکلات ما فرق میکنه و به مرگ ختم نمیشن سر و کله میزنی! »

قیسمت می گوید:« از امره فاصله بگیر. منم بیشتر حواسم رو جمع میکنم! »

جیدا و بهار با هم به خانه ی فضیلت می روند. رائف وقتی می فهمد فضیلت قصد دارد دوباره نوشتن را شروع بکند عصبانی می شود اما جیدا می گوید:« بذار بهار هم یه پولی دربیاره. میدونی که زندگیش سخته. »

فضیلت روبروی بهار می نشیند و دستگاه ضبط صدایی هم مقابل خودشان می گذارد.

او از بهار می خواهد که جزئیات را از قلم نیندازد و بعد می پرسد:« اگه به شما میگفتم زندگیتون رو برام تعریف کنید، از کجا شروع میکردین؟ »

بهار مدت زیادی مکث می کند و بعد در حالی که بغض کرده می گوید:« وقتی با سارپ آشنا شدم… » و داستان آن روز را برای فضیلت تعریف می کند و در آخر هم می گوید: «من حتی نمیخواستم شماره م رو بهش بدم اما خودمم میدونستم که از روز اول حاضر بودم جونمم به خاطرش بدم… »

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 237 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 238 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *