خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت ۴۵ + زیرنویس فارسی ودوبله

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت ۴۵ را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زن قسمت ۴۵

بهار صبح زود با عجله همراه بچه ها از خانه خارج میشود.

انور وقتی خدیجه را میبیند با عصبانیت میگوید خدیجه بچه ها از تو میترسن.
بخاطر تو پچ پچ میکنن و سرمیز نمیشینن که تو نگی از خونم برین بیرون.

خدیجه هم عصبانی میشود و میگوید میدونی من کی به اونا میگم برین؟
وقتی مثل الان ارامش خونمونو بهم بزنن.

انور سکوت میکند و شیرین موزیانه لبخند میزند.

ژاله رو به ییلدیز میگوید چیز مهمی نیست اما حرفامون بین خودمون بمونه چون تو دوره درمان بهار به کمکتون احتیاج دارم.

خیلی خطرناکه بهار توی این شرایط تنها باشه.
کمک کنین خانوادش جریان رو بفهمن چون لازمه که ما از خانوادش تست بگیریم و ماهم داریم وقت رو از دست میدیم.

ییلدیز قبول میکند و بعد هم میرود تا وسایل بهار را از خانه اش جمع کند و عارف کمکش میکند.

عارف به او میگوید یچیزی ذهنمو درگیر کرده.
خواهر بهار یمدت اطراف محله میپلکید.
حتی به عنوان مشتری اومد پیش من.
بهم نگفته بود خواهر بهاره و گفت اسمش ملکه.

ییلدیز جامیخورد اما تصمیم میگیرد بخاطر این که بهار استرس نگیرد و بیماری اش وخیم تر نشود به او چیزی نگوید.

بعد هم شماره شیرین را از عارف میگیرد.

شیرین به اتاق بهار سر میزند تا آنجا را ببیند.

انور سر میرسد و به اتاق نگاه میکند و میگوید احساس و دوست داشتن یعنی این.
عدم احساس مثل اینه که تو جهنم بمونه.
خدابه داد جهنم درونت برسه…و میرود.

شیرین عصبانی میشود و تورهای اتاق را پاره میکند و فریاد میزند من تورو دوست دارم مادرمم دوست دارم و سارپ رو.

و زیرگریه میزند.

خدیجه وقتی به خانه می آید و وضع اتاق را میبیند دوباره تور هارا سر جایشان آویزان میکند.

بهار و بچه ها در راه رسیدن به خانه هستند که انور هم همراهیشان میکند.

دوروک رو به مادرش میگوید که خواب پدرش را دیده و بهار به فکر فرو میرود چون خودش هم همان شب که نیسان هم خواب سارپ را دیده بود اورا درخواب دیده بود که سارپ از او پرسیده بود که ازم دلخوری؟
و بهار جواب داده بود اره بخاطر این که مردی تنهامون گذاشتی وچون یکی دیگه رو دوست داشتی.

سارپ به او میگوید هیچ کدوم درست نیست.
اونجوری که فکر میکنی نیست.

انور و خدیجه و شیرین و بهار تلوزیون تماشا میکنند.

کسی به انور زنگ میزند و برای کمک به پسرش که میخواهد هنر بخواند شماره شیرین را میخواهد.

انور همانجا میخواهد شماره را بگوید که خدیجه به او چشم غره میرود.

انور هم به اتاقی دیگر میرود.

خدیجه و شیرین از استرس رنگشان سفید میشود و خدیجه به شیرین میگوید که بهتر است شماره اش را عوض کند.

کمی بعد بهار میرود که بخوابد و به یاد حرفهای ییلدیز می افتد که گفته بود تاریخ پیام هارا چک کند تا ببیند چه مدت از ازدواجشان را سارپ به او خیانت کرده بلکه حالش بهتر شود.

بهار بلند میشود و گوشی را دوباره چک میکند و از چیزی که میبیند تعجب میکند و به گریه می افتد.

و با خوشحالی به حیاط پشتی میرود و به ییلدیز زنگ میزند و میگوید سارپ زنده است.

صبح ییلدیز به در خانه خدیجه میرود.

خدیجه اورا به خانه دعوت میکند و میگوید که بهار و بچه ها مدتی است بیرون اند و الان برمیگردند
شیرین به او سلام میدهد و بعد از آن که متوجه میشود او ازدواج کرده میگوید کاش بهار هم ازدواج میکرد.

ییلدیز میگوید منم بهش میگم ولی اون هنوز شوهرشو دوست داره.
عشقی که یک در هزار پیدا میشه.

شیرین با خباثت به او نگاه میکند و میگوید فکر نکنم اونطوریم باشه اون شب با عارف اومدن اینجا.

بهار از راه میرسد و کمی بعد از ییلدیز میخواهد به حیاط بیاید تا باهم صحبت کنند.

بهار با هیجان به او میگوید پیامها بعد از اون حادثه فرستاده شدن.

کم مونده عقلمو از دست بدم نمیدونم الان سارپ کجاست و چیکار میکنه من باید اینارو بدونم.

ییلدیز که نگران اوست میگوید میگم بهتر نیست تو حالا به اینا فکر نکنی؟
تازمانی که درمانت تموم بشه.

بهار میگوید میگم سارپ زندس تو چی داری میگی.

و باخوشحالی میگوید من باید اونو پیدا کنم.

ییلدیز میگوید پس اون زنه رو پیدا میکنیم یعنی از اونجایی که بعد از مرگش به هم پیام دادن پس میدونه کجاست.

بهار میگوید شاید هنوز با اون زنه است ولی واسم مهم نیست فقط میخوام سارپ رو ببینم همین.

ییلدیز از او میخواهد که شماره آن زن را به او بدهد تا از طریق آشنایش بتوانند اورا پیدا کنند.

بهار شماره را میدهد و ییلدیز میفهمد که شماره شیرین است و همان موقع با شماره بهار به او زنگ میزند.

شیرین از ترس باتعجب به بهار که کنار او مشغول چای دم کردن است اما گوشی در دستش نیست خیره میشود.

ییلدیز جلو می آید و میبیند که گوشی که زنگ میخورد دست شیرین است و با نفرت به او خیره میشود.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قست سریال زن لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت ۴۶ مراجعه فرمایید .

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *