خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 153

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 153 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 92

سریال زن قسمت 153

بهار بعد از مصاحبه اش که خوب پیش رفته، پیش جیدا می رود و از او می پرسد که دلیل این حال بدش چیست؟

جیدا با تندی با او برخورد می کند و می گوید که چیزی نمی خواهد بگوید. بهار هم بلند می شود تا دنبال بچه ها به مدرسه برود. جیدا با مظلومیت نگاهی به او می اندازد و می گوید: «رئیست امره رو میشناسم. اون بابای آرداست. »

بهار برای همدردی او را در آغوش می گیرد و می گوید بعد از اینکه بچه ها را از مدرسه اورد با هم می نشینند و مفصل صحبت می کنند.

مونیر به دیدن سوات می رود و به او می گوید که نظیر قصد دزدیدن بهار و بچه ها را دارد و از طرفی هم خانه ی امنی که سارپ از او خواسته بود را پیدا کرده و می تواند همین امروز آنها را به آنجا ببرد اما سوات فکری می کند و می گوید: « بذار بدزدن! سارپو یجوری دست به سر کن که خونه رو نتونستی جور کنی! »

مونیر با تعجب می گوید: «ولی اگه بهار و بچه ها را بدزدن، سارپ میره دنبالشون و اونا میکشنش. به پیرل خانم و علی و عمر فکر نکردین ؟» سوات می گوید که خیر همه در همین است و بهتر که دردسری به اسم سارپ از سرشان کم بشود!

ییلز روز اول کاری اش نمی تواند خوب مشتری ها را راهنمایی کند و پشت سر هم سوتی میدهد و همکار دیگرش از کارکرد او اصلا راضی نیست و پیرل کمی به خاطر دست و پا چلفتی بودنش بغض می کند.

بهار در ماشین عارف به او می گوید که سارپ از او خواسته با هم به جای امنی بروند اما او نمی تواند از او و دوستانش و مادرش و خدیجه دور بشود. عارف می گوید: «اگه من واستون یه جای امن پیدا کنم و خودمم باهاتون بیام تا رفع خطر بشه چی؟ » بهار کمی به او خیره می شود و سکوت می کند.

بهار به خانه می رسد و جیدا را به خانه ی خودش می برد و از بچه ها می خواهد تا وقتی حرف هایشان تمام نشده به اتاق نیایند.

جیدا با چشمان اشک بار برای او تعریف می کند که امره و او هم بازی بوده اند و او از همان اول عاشقانه او را دوست داشته و امره سالی یک بار در تابستان ها برای دیدن مادربزرگش می آمده تا اینکه بزرگ می شوند و احساساتشان فرق می کند و چیزی که نباید اتفاق می افتد.

اما بعد از آن امره به آلمان می رود و از آنجایی که جیدا هم شماره تلفنی از او نداشته نمی تواند به او خبر بدهد.

تا اینکه میشنود امره در استانبول است و او هم به استانبول می رود تا امره را پیدا کند اما طبیعتا نمی تواند و آواره می شو و به هر سختی بچه را به دنیا می آورد.

اما از انجایی که زندگی کردن با وجود بچه برایش سختتر هم بوده دخترخاله اش را واسطه می کند تا با مادرش صحبت کند تا بتواند به خانه برگردد اما مادرش می گوید که فقط بچه را می تواند بفرستد و اصلا او را قبول نمی کند.

بهار در تمام مدت سکوت کرده و با ناراحتی به جیدا خیره می شود و می گوید: «خب چرا تو اینترنت و اینا دنبالش نگشتی بهش بگی؟ »

جیدا می گوید که همان موقع ها هم همه جا پیچیده بوده که اسم او به عنوان زن بدکاره در شهرشان پیچیده بوده و مطمئنا امره اصلا او را قبول نمی کند.

بهار هم سعی می کند او را آرام کند. بعد جیدا با ناراحتی از او می خواهد که فردا کمی تحقیق کند تا بفهمد امره ازدواج کرده یا نه!

خدیجه با خوشحالی به انور خبر می دهد که بهار کار راحتی برای خودش پیدا کرده و انور از این خبر خوشحال می شود.

بعد وقتی شیرین را می بیند به او می گوید که باید به عنوان شاگرد پارچه فروش در مغازه ی دوستش کار کند! شیرین باز هم عصبی می شود و بعد تابلوی خیاطی ای که خودش برای پدرش درست کرده و رویش طرح زده را به او نشان می دهد تا دلش را به دست بیاورد. انور و خدیجه از تابلوی او خوششان می آید اما انور به او روی خوش نشان نمی دهد.

نظیر به عظمی می سپارد که اتاق مرت پسرش را برای بهار و بچه ها آماده کنند. او از اینکه قرار است در خانه شان صدای بچه به گوش برسد و دوباره شادی به آن خانه برگردد خوشحال است!

مونیر به دیدن سارپ می رود و می گوید که خانه ی مورد نظر را پیدا کرده. سارپ از شنیدن این خبر خیلی خوشحال می شود اما مونیر می گوید که خانه تا دو سه روز اینده قابل زندگی نیست چون باید تعمیر بشود. سارپ اعصابش بهم می ریزد و نمی داند چه کند.

او به مونیر میسپارد که در این دو روز خانه را پر از خوراکی و اسباب بازی بکند و در اخر از مونیر تشکر می کند. مونیر با ناراحتی و عذاب وجدان آنجا را ترک می کند و حتی وسط راه قصد دارد برگردد و همه چیز را به سارپ بگوید اما نمی تواند.

ییلز تمام شب را بیدار می ماند و تمرین می کند تا بتواند در کارش بهترین بشود و اتفاقا این کار را هم می کند و همکار و رئیسش از این همه پیشرفت او تعجب می کنند و حتی همکارش به او حسادت می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 153 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 154 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *