خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 154

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 154 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 92

سریال زن قسمت 154

سوات صبح زود به شیرین زنگ می زند و از او می خواهد که اماده بشود تا شب به یک رستورانی حسابی بروند. شیرین از این پیشنهاد او خوشحال می شود.

رئیس ییلز، وقتی پشتکار او را می بیند تصمیم می گیرد که کمی از حقوقش را زودتر از موعد ببیند و می گوید: «آدم نباید یه کارمند خوب رو از دست بده. »

و ییلز با شنیدن این حرف خوشحال می شود و وقتی می خواهد به خانه برگردد طبق قولی که به نیسان داده بوده، با اولین حقوقش برای او و دوروک لباس های زیبایی می خرد.

خدیجه به انور می گوید که بهار کمی تب کرده و برای مراقبت از بچه ها به خانه ی او می رود تا از بچه ها مراقبت کند. او وقتش را با بچه ها می گذراند و از طرفی هم به بهار رسیدگی می کند تا تبش پایین بیاید.

شیرین به رستوران شیکی به دیدن سوات می رود و مقابل او می نشیند. سوات با ذوق زیادی به او خیره می شود و می گوید: «تو غذاتو بخور و لذت ببر و بذار منم از زیبایی روبروم لذت ببرم.. » شیرین لبخندی میزند و بعد در مورد اینکه پدرش او را مجبور به کار کرده و از این کار راضی نیست حرف می زند.

سوات می گوید که اگر به مشکلی برخورد خودش برای او همه چیز را حل خواهد کرد.

آنها شروع به خوردن شراب می کنند و سوات در خوردن آن زیاده روی می کند. شیرین از سرخوشی زیاد او کمی تعجب می کند و بعد دلیل این خوشی بیش از حد او را می پرسد.

سوات می گوید که خوشحال است چون امشب بالاخره نظیر بهار و بچه ها را می دزد و او می تواند از شر سارپ خلاص بشود. شیرین با شنیدن این حرف خوشحال نمی شود و اتفاقا با ناراحتی به فکر فرو می رود. سوات متوجه این حالت او می شود و دستان او را نوازش می کند!

نظمی به افرادش آماده باش می دهد و یکی از انها به یوسف زنگ می زند تا عارف را به بهانه ای از خانه بیرون بکشد.

یوسف هم به دروغ عارف را صدا می زند و خودش را به مریضی می زند و می گوید که احتمالا سکته کرده. عارف با عجله او را سوار ماشین می کند تا به بیمارستان برساند.

از طرفی هم نیسان تب کرده و اصلا تبش پایین نمی آید. جیدا و ییلز هم برای اوردن دماسنج به خانه ی بهار می آیند و بالای سر نیسان می ایستند.

بهار به عارف زنگ می زند تا به دنبالش بیاید و نیسان را به بیمارستان برسانند.

همان موقع در خانه به صدا در می آید و وقتی جیدا در را باز می کند با سارپ که سراسیمه است روبرو می شود.

عارف صدای آنها را می شنود و به پدرش خیره می شود و می فهمد که همه اینها کلک یوسف بوده و سعی می کند زود خودش را پیش بهار برساند.

سارپ به بهار می گوید که زود آماده بشود تا همراه هم به خانه امن بروند چون هرلحظه ممکن است آدم های اسلحه به دست به خانه ی او حمله کنند.

بهار با نگرانی می گوید که جایی نمی رود تا جیدا و ییلز و خدیجه هم همراه آنها بیایند. سارپ از او خواهش می کند که عجله کند و جیدا و ییلز و خدیجه هم از بهار می خواهند که نگران نباشد چون افراد نظیر با آنها کاری ندارند.

از طرفی، وقتی شیرین از انور می شنود که مادرش شب را خانه ی بهار می ماند وحشت می کند و جیغ می کشد و گریه می کند و مدام می گوید: «مامانم چرا رفته اونجا… اگه بلایی سر مامانم بیاد چی… » انور از رفتار او تعجب می کند و سعی می کند او را آرام کند.

درست لحظه ای که بهار و بچه ها همراه سارپ از خانه خارج می شوند و زیر پله ها پناه می گیرند، آدم های نظیر داخل ساختمان می روند و وارد خانه ی بهار می شوند.

ییلز و جیدا و خدیجه با انها مقابله می کنند و می گویند که بهار انجا نیست.

سارپ راننده ی ماشین نظیر را بیهوش می کند و بعد بهار را به سمت ماشین خودش می برد، عارف این صحنه را می بیند و بهار را صدا می زند.

بهار به او نگاه می کند و بعد سوار ماشین می شود. آنها از آنجا دور می شوند که ناگهان صدای شلیک گلوله به گوش می رسد و افراد نظیر پایین می روند و با وحشت به همکار دیگرشان می گویند: «زنه مرد. بدو بریم. » عارف ناباورانه به پنجره ی خانه ی بهار خیره می شود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 154 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 155 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *