خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 167

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 167 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 92

سریال زن قسمت 167

بهار فریاد می زند و اسم ییلز را با گریه صدا می زند. پیرل و سارپ از صدای فریادهای او به طبقه بالا می آیند و سارپ با نگرانی بهار را صدا می زند و سعی می کند وارد اتاق بشود اما بهار در را قفل کرده و بعد فریاد می زند: «از اینجا برید. »

دوروک جلوی گوش هایش را می گیرد و نیسان گریه اش شدیدتر می شود.

پریل سعی می کند آنها را از انجا دور بکند اما نیسان به پدرش می گوید: «خاله ییلزم مرده من میدونم اون مرده. »

سارپ با ناراحتی به او خیره می شود. بهار کمی که گریه می کند به خودش می آید و بعد به سمت گوشی رفته و می گوید: «نه امکان نداره این درست باشه. »

و به عارف زنگ می زند و با بغض از او می پرسد: «عارف ییلز حالش خوبه؟ » عارف که متوجه شده بهار همه چیز را فهمیده با ناراحتی روی زمین می نشیند و حرفی نمی زند.

بهار شروع به گریه می کند و عارف هم گریه اش می گیرد.

جیدا و خدیجه از درمانگاه برمی گردند.

امره با ناراحتی می گوید که اشتباه بزرگی کرده و به بهار تسلیت گفته است.

خدیجه و جیدا با نگرانی به یکدیگر خیره می شوند اما خدیجه می گوید که به هرحال باید یک روز این قضیه را می فهمید.

همان موقع عارف به جیدا زنگ می زند و می گوید که بهار از او خواسته دنبالش برود و آدرس را هم برایش فرستاده و نگران چیزی نباشند.

عارف هم با عجله از خانه بیرون می رود و در مسیر انور را می بیند و همه چیز را به او می گوید. انور می خواهد همراه او برود اما عارف می گوید که خودش تنها برود بهتر است و می گوید که بهار را سر خاک ییلز خواهد آورد تا با هم دیدار کنند.

شیرین در مغازه ی دوست انور اصلا دل به کار نمی دهد و با مشتری ها خوب رفتار نمی کند. کمی بعد پستچی به انجا می آید و نامه ای از دادگاه می آورد.

شیرین فضولانه آن را می خواند و می فهمد که دوندر به عنوان شاهد در یک جنایت حضور داشته و باید در روز دادگاه حاضر بشود وگرنه به زور پلیس باید برود. شیرین پوزخندی می زند و نامه را درون سطل زباله می اندازد.

سارپ بچه هایش را در آغوش می گیرد و دوروک از او می خواهد بازی بکنند اما نیسان با گریه می گوید: «دوروک الان وقت این کارها نیست. خاله ییلز مرده. میفهمی؟ »

دوروک درک درستی از این قضیه ندارد و از پدرش می خواهد بازی بکنند و سارپ هم قبول می کند اما کمی که می گذرد دوروک با دیدن ناراحتی نیسان از بازی دست می کشد.

سارپ پیش بهار می رود و بهار با دیدن او با نفرت می گوید: «چرا تو نمردی؟ اگه تو مرده بودی هیچ کدوم از این اتفاقات سرمون نمیومد. »

سارپ از این حرف او ناراحت می شود و از او می خواهد به خاطر بچه ها چیزی نگوید اما بهار با عصبانیت فریاد می زند: «بذار همه شنون. حتی زنت هم بشنوه. »

و در اتاق پیرل را باز می کند و دوباره می گوید: «تو زندگی مارو نابود کردی. وقتی جنازه دوستم هنوز سرد نشده بوده من داشتم با تو اینجا می خندیدم و خوشحال بودم.

تو همه چیزو میدونستی و اینو از من پنهون کردی و با ما خوشحال بودی. ییلز به جای من مرد. بچه های اون بی مادر شدن. همش تقصیر منه. »

سارپ می گوید: «بهار تقصیر من بود اما من چیزی که باید رو انجام دادم. باید شمارو نجات میدادم. » بهار کمی خیره به او می ماند و میگوید: «کاش تو میمردی… »

و به طبقه پایین می رود و بچه ها را در آغوش می گیرد و شروع به گریه می کند. نیسان و دوروک از او می پرسند که ییلز چگونه مرده و بهار از آنها می خواهد که فعلا چیزی نپرسند.

سارپ کنارشان می نشیند و قضیه را برایشان تعریف می کند.

نیسان و بهار بیشتر گریه می کنند و دوروک به آصلی و تونچ بچه های ییلز فکر می کند. بعد بهار به بچه ها می گوید که الان عارف دنبالش می آید تا به جایی بروند.

سارپ وقتی این را می شنود از بهار می خواهد که جایی نرود و خودشان را به خطر نیندازد. بهار هم می گوید: «اگه الان نذاری برم. بعدا به یه شکلی فرار میکنم و اون وقت اولین جایی که میرم اداره پلیسه تا همه چیزو بهشون بگم! »

سارپ هم عقب می کشد و بهار با زنگ عارف بیرون از خانه می رود و با دیدن او محکم در آغوشش می گیرد. سارپ با ناراحتی به این صحنه خیره می شود.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 167 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 168 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *