خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 206

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 206 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 178

سریال زن قسمت 206

امره به دیدن مادر جیدا می رود و دست او را می بوسد. پیرزن از دیدن امره خیلی خوشحال می شود تا اینکه چشم امره به آردا که گوشه ای مشغول بازی کردن است می افتد و برای لحظه ای خیره به او می ماند. کمی که می گذارد امره از گلتن می خواهد تا آردا را با خود ببرد تا دلتنگی جیدا برطرف بشود.

گلتن با شنیدن اسم جیدا عصبانی می شود و می گوید: « تو با جیدا چیکار داری؟ من پسرمو به هیشکی نمیدم! »

امره بالاخره همه جرئتش را جمع می کند و می گوید: «من بابای آردام! » گلتن کمی جا خورده و بعد به سمت آردا می رود و او را در آغوش گرفته و داخل خانه می برد و به امره می گوید: «من نه آردارو به مامانش میدم نه باباش! از اینجا برو! » امره جلوی در بسته سعی می کند او را قانع بکند تا بتواند آردا را با خود ببرد.

قیسمت به ملاقات سارپ می رود و به او می گوید می تواند کمکش بکند تا آزاد بشود اما سارپ با دیدن او و این که شاید این کمک از طرف عارف باشد، اصلا کمک او را قبول نمی کند. قیسمت هم این خبر را به عارف می دهد و عارف کلافه می گوید: «یعنی چی؟ بچه هاش تو وضعی نیستن که اون بخواد لجبازی بکنه! »

کمی بعد پیرل همراه علی و عمر و کادوهای بزرگی در خانه خدیجه را می زند. دوروک و نیسان از دیدن او خیلی خوشحال می شوند.

دوروک به او می گوید که سارپ پیش پلیس هاست و این باعث نگرانی پیرل می شود و دلیلش را از بهار می پرسد. بهار هم او را به آشپزخانه می برد و همه چیز را برایش تعریف می کند. پیرل کمی بیش از حد نگران شده و بعد می گوید: «اشتباه برداشت نکن من فقط چون اون پدر بچه هامه انقدر نگرانشم. »

بهار می گوید که او هم فقط به همین دلیل نگران است. شیرین که حرف های آنها را شنیده با پررویی رو به ان دو می کند و می گوید: «اگه هیچکدومتون سارپو نمیخواین، میتونه مال من بشه؟! »

بهار و پیرل با تعجب و عصبانیت به او نگاه می کنند. جیدا که برای این که جواب شیرین را بدهد با کنایه می گوید: «یعنی تو میگی بشقاب غذای خودتو خوردی، تمومش کردی الان چشمت به بشقاب بقیه ست؟! »

شیرین با پررویی جواب می دهد: «بشقاب کدومشون منظورته؟! »

جیدا به سمت او حمله می کند که بهار مانعش میشود و جیدا می گوید: «کار و زندگیش اینه که دعوا درست کنه تا این جشن و کوفتمون کنه! »

شیرین می گوید: «به نظر من که شما به اندازه کافی امروز کوفتتون شد! باباشون نیست و بچه ها حسابی داغونن. چیزی که هیچ وقت یادشون نمیره و تو دلشون عقده میشه! » بعد برای اینکه بیشتر به بهار حرص بدهد رو به پیرل می گوید: «راستی تا یادم نرفته اون عکس هایی که دست توئه رو برام میفرستی؟ »

پیرل جا می خورد و می گوید که عکسی دستش نیست و بهار که از قبل هم قضیه عکس ها را تقریبا میدانسته اصرار می کند تا عکس ها را ببیند و حتی فریاد می زند و با بغض می گوید: «من میخوام اون عکسارو ببینم! »

انور وقتی حال بد او را می بیند سعی می کند آرامش کند و می گوید که خودش همه چیز را برایش تعریف خواهد کرد و همراه بهار روی مبل می نشیند و همه چیز را آرام آرام توضیح می دهد. بهار اشک می ریزد و با ناراحتی می گوید: «اون آدمیه که بچه هام بهش میگن بابا! »

انور و پیرل به او می گویند که عکس ها ساختگی بوده اما بهار با عصبانیت فریاد می زند: «چرا انقدر ساده هستین؟ معلومه که به شما میگن ساختگیه! من همین الان میخوام اون عکس هارو ببینم. »

پیرل هم گوشی اش را به او می دهد و بهار با دیدن عکس ها جا می خورد و از وقاحت آن دو حالش بد می شود و به آغوش انور پناه می برد و آرام آرام اشک می ریزد.

خدیجه برای هردو دخترش ناراحت است و گریه می کند. جیدا سعی می کند او را آرام بکند. عارف از حال بد خدیجه متوجه می شود که اتفاقی افتاده و پیش پیرل رفته و دلیل ناراحتی بقیه را می پرسد. پیرل هم می گوید که بهار عکس های خیلی خصوصی از سارپ و شیرین را دیده و عارف عصبانی شده و هردوی انها را لعنت می کند. پیرل می گوید: «چرا ناراحت شدی؟ مگه به نفع تو نیست؟ » عارف به او خیره شده و می گوید: «نمیدونم اما مطمئنا به نفع توئه و میتونی به شوهرت برگردی! »

بچه ها وقتی متوجه می شوند که مادرشان گریه می کند ناراحت می شوند. بهار برای اینکه روز آنها بیشتر از این خراب نشود، می گوید که چیز خاصی نیست و شروع به قلقلک دادنشان می کند تا این ناراحتی را از یاد ببرند.

کم کم مهمان ها از راه می رسند. نظیر هم خودش را می رساند و دوروک با دیدن او محکم در آغوشش می گیرد.

بهار از اینکه نظیر به آنجا امده جا می خورد و تعجب می کند و نظیر به دوروک می گوید که فقط برای دادن هدیه اش امده اما دوروک اصرار می کند تا نظیر به جشنش بیاید و بهار وقتی اصرار دوروک را می بیند قبول می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 206 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 207 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *