خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 211

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 211 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زن قسمت 211

جیدا و بهار وقتی با شیرین در ماشین روبرو می شوند تعجب می کنند. جیدا با عصبانیت می گوید: «این تو ماشین تو چیکار میکنه؟ من بچه مو با اون شیطان یجا نمیذارم! » امره با عصبانیت می گوید: «جیدا بسه. من باید به تو جواب پس بدم؟ »

جیدا می گوید: «تو نمیدونی اون چجور آدمیه و چه کارایی ازش برمیاد! »

امره برای حمایت از شیرین می گوید: «هیچکدومتون حرف این دخترو باور نکردین که شوهرخواهرش بهش تجاوز کرده و تنها مونده و حالا همتون ازش حساب هم پس میگیرین! »

بهار حرص می خورد اما جلوی خودش را می گیرد و از جیدا هم می خواهد آرام باشد تا آردا را نترساند. جیدا هم با ناراحتی آردا را سوار ماشین می کند و لحظه ی اخر برای بدرقه و آب پاشیدن پشت سرشان، با نفرت به شیرین خیره می شود و آب را روی او می پاشد! شیرین با عصبانیت سعی می کند به او حمله کند که امره جلویش را می گیرد.

بهار با عصبانیت سراغ سارپ می رود و از او می خواهد به پیرل زنگ بزند تا عکس های شیرین و سارپ را برای امره هم بفرستد!

شیرین تمام طول راه به دروغ گریه می کند و از ناحقی هایی که در حقش شده می گوید.

امره دستان او را در دست می گیرد و سعی می کند آرامش کند. سر راه شیرین برای رفتن به دستشویی از امره می خواهد ماشین را نگه دارد و همان موقع عکس ها برای امره ارسال می شوند.

وقتی شیرین از دستشویی بیرون می آید امره با عصبانیت به او خیره می شود و برایش تاکسی خبر می کند.

شیرین که از این کار او تعجب کرده مدام دلیلش را می پرسد تا که امره می گوید: «عکساتو با به اصطلاح متجاوزگرت دیدم! خیلی صمیمی و خوشحال به نظر میومدین! »

شیرین شوکه می شود و سعی می کند به امره توضیح بدهد که عکس ها ساختگی بوده اما امره به او توجه نمی کند و شیرین را سوار تاکسی می کند تا برود. خودش هم وقتی به ماشینش برمی گردد متوجه نبود آردا می شود و با نگرانی دنبالش می گردد.

بهار به خدیجه زنگ می زند و به او می گوید که کمی بی حال شده و حال خوبی ندارد.

خدیجه فورا پیش او می رود و از بهار می خواهد تا به بیمارستان بروند. اما بهار اصرار می کند که حالش خوب است و در آخر به خاطر خدیجه بلند می شود تا به ژاله سر بزنند.

سوات طبق خواسته ی نظیر همراه مونیر به خانه ی نظیر می روند. نظیر رو به سوات می کند و با انزجار می گوید: «تو به زنده موندنت توجهی نکردی و چشم دوختی به پول و دارایی اون دوتا بچه ی بی گناه! »

و بدون مکث به عظمی دستور می دهد تا سوات را بکشد و او هم همین همین کار را می کند.

بعد نظیر رو به عظمی می کند و می گوید: «من همیشه بهت اعتماد کردم. اما اون روز تو جای اینارو به خاطر داداشت لو دادی! حالا میخوام برای اخرین بار بهت فرصت بدم تا وفادار بودن خودت رو بهم ثابت کنی. برادرت رو بکش. » عظمی اسلحه را به سمت مونیر می گیرد و مونیر به آرامی می گوید: «داداش حقتو حلال کن… »

اما عظمی اسلحه را به سمت نظیر می گیرد و به سمت قلب او شلیک می کند. بعد هم بدون مکث اسلحه را به سمت سر خودش می گیرد و بدون توجه به فریادهای مونیر شلیک می کند…

بهار و خدیجه در کوچه هستند که از روبرو هم سارپ همراه بچه ها می آید. بهار می ایستد و به بچه ها با لبخند دست تکان می دهد که همان موقع بیهوش شده و روی زمین می افتد.

عارف با نگرانی به سمت او می رود و سارپ و بچه ها هم به سمت بهار می دوند. سارپ بهار را از عارف می گیرد و عارف با نگرانی ماشین را از طلعت می گیرد.

بچه ها گریه می کنند و جیدا سعی می کند آرامشان کند که همان موقع هم امره به او زنگ میزند و می گوید که آردا گم شده…

عارف راننده است و خدیجه بغل دست او نشسته. سارپ هم در صندلی عقب بهار را در آغوش دارد و مدام اسم او را صدا می زند.

عارف هول می کند و چراغ قرمز را رد می کند و همان موقع با ماشین دیگری تصادف کرده و به زحمت کنترل ماشین را دستش نگه میدارد و وسط چهارراه می ایستد.

همان موقع کامیون با سرعت زیادی به انها از سمت خدیجه برخورد می کند و ماشین را له می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 211 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 212 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم