خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 233

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 233 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 178

سریال زن قسمت 233

بهار و برشان منتظر هستند تا جیدا به خانه بیایند. بهار می گوید:« دست آقا حکمت درد نکنه که تا جیدا گفت به پول نیاز داره فوری قبول کرد پولو بده. »

پجیدا از راه می رسد اما با ناراحتی می گوید که همین دیشب حکمت را پلیس گرفته. دخترها با ناامیدی و ترس با هم فکر می کنند تا ببینند چطور می توانند در عرض دو روز پول جور کنند تا به جم بدهند. ناگهان برشان فکری به ذهنش می رسد و می گوید:« میتونیم دزدی کنیم. » جیدا می گوید:« منم به ذهنم رسیده بود اما از کی؟ »

بهار با تعجب به آنها خیره شده و بعد با عصبانیت می گوید: «یعنی چی؟ مگه ما دزدیم؟ » جیدا می گوید: «به بچه ها فکر کن بهار! منم فقط دارم به خاطر آردا این کارو میکنم. » برشان می پرسد:«آدم پولداری دور و برتون هست؟ » جیدا زیرچشمی به بهار نگاه می کند و می گوید:« رئیس من فضیلت خانم. جواهرات قشنگی داره میتونیم بفروشیمشون و خرد خرد پولشو سرجاش میذارم! » بهار با عصبانیت می گوید: «امکان نداره اجازه بدم همچین کاری کنین اونم از فضیلت خانم. این فکرو از سرتون بیرون کنین. »

جیدا وقتی می بیند نمی توانند بهار را راضی کنند جلو روی او می گوید که حق با اوست اما به برشان به آرامی اشاره می زند که و بعد هم در نبود بهار می گوید که این کار را خودشان باید حل کنند!

شیرین که حسابی نسبت به بهار و جیدا و برشان مشکوک شده هر فرصتی پیدا می کند تا آنها را زیرنظر بگیرد. او به خانه جیدا می رود و از برشان می پرسد:« شما دارین چیکار میکنین؟! » جیدا و برشان که اصلا از او خوششان نمی آید جواب سربالا به شیرین می دهند.

دوروک مریض شده. شب او تبش خیلی بالا می رود و بهار با نگرانی سعی می کند تبش را پایین بیاورد.

بعد هم به دوروک میسپارد تا به مقدار زیاد آب بنوشد اما دوروک وقتی بهار حواسش نیست، لیوان آبش را خالی می کند.

جیدا صبح که به خانه ی فضیلت می رود با استرس وقتی آنها مشغول خوردن صبحانه هستند سراغ کشوی فضیلت می رود اما وقتی فضیلت برای برشته کردن نان ها صدایش می زند، با دستپاچگی از اتاق خارج می شود. او وقتی می فهمد که فضیلت امروز برای کاری بیرون خواهد رفت، خیالش راحت می شود.

شیرین در کافه مدام به عارف می گوید که بهار و برشان و جیدا مشغول انجام کارهای پنهانی هستند! اما عارف می گوید که این چیزها به او مربوط نیست و دخالت نمی کند.

جیدا بعد از رفتن فضیلت به سمت اتاق او می رود و کشو را به آرامی باز کرده و یه ست جواهر را برمیدارد.

او همین که در کشو را می بندد با رائف که با عصبانیت به او خیره شده مواجه می شود. رائف دستش را جلوی می برد تا جواهرات را از جیدا بگیرد. جیدا گریه می کند و انگشتر و گوشواره ها را به دست رائف می دهد. رائف بدون حرفی اتاق را ترک می کند.

فضیلت به کافه ای می رود و در آرامش نوشته ای که در مورد زندگی بهار نوشته را می خواند و مدام به بهار و حرف هایی که زده و اتفاقاتی که برایش افتاده فکر می کند.

میدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 233 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 234 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *