خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 57

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 57 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زن قسمت 57

سر میز شام، شیرین مدام بحث راه می اندازد و بهار هم جوابش را می دهد.

ناگهان نیسان که تمام روز منتظر بود تا برایش تولد بگیرند زیر گریه می زند و وقتی بقیه می فهمد که تولدش بوده ناراحت می شوند و بهار از او معذرت خواهی می کند.

شب موقع خواب نیسان به مادرش می گوید: «من زیادم ناراحت نشدم. میدونم چرا فراموش کردی، کلی اتفاق پشت سر هم افتاد. وگرنه تو فراموشش نمیکردی. »

بهار او را در آغوش می گیرد.

ژاله دیگر با موسی حرف نمی زند و سرسنگین است.

موسی که از کارش پشیمان شده به او می گوید: «ژاله من فقط میخواستم توجه تورو به خودم جلب کنم.. »

ژاله می گوید: «نتونستی! » و موسی ناراحت می شود.

بهار بی خواب شده و به گذشته های دورش همراه سارپ فکر می کند.

از طرفی سارپ هم نصفه شب از خواب می پرد و نمی تواند بخوابد.

زنش به او خیره می شود و از او می پرسد: «خوبی؟ »

سارپ کمی مکث می کند و بعد می گوید: «باید ببینمش… »

زنش می گوید: «به نظر من اصلا لزومی نداره! »

و سارپ می گوید: «پس باید اینجوری بگم… میخوام که ببینمش… میبینمش. »

زنش می گوید: «هرکاری میخوای بکن نمیتونم مانعت شم. ولی مطمئنم فکر خوبی نیست. »

صبح زود بهار کارهایش را سریع انجام می دهد تا برای نیسان هدیه بخرد و بعد هم کیک بزرگی برایش بخرد و شب در خانه خوشحالش کند.

انور هم قول داده که کمکش کند.

جیدا عارف را که می بیند می گوید: «شب واسه نیسان جشن گرفتن. من نمیتونم برم. گفت تورو دیدم بهت بگم. زنگ زده بوده بهت ولی جواب ندادی. »

عارف به خاطر بحثی که با بهار داشته می گوید: «منم میتونم برم. »

جیدا از رفتار او جا می خورد.

کمی بعد عارف به محل کار بهار می رود و کادویی را که برای نیسان خریده را به او می دهد.

بهار خوشحال می شود و باز او را دعوت می کند اما عارف می گوید که نمی تواند بیاید.

بهار از او می پرسد: «تو از دستم ناراحتی؟ من خیلی به حرف هایی که زدی فکر کردم. میدونم تو خوبی منو میخوای. من از دستت ناراحت نیستم عارف. شاید حق با تو باشه و من هنوزم ته قلبم سارپ رو دوس داشته باشه… نمیدونم. تو صمیمی ترین دوست منی و خوبی منو میخوای. »

عارف از این حرف هم ناراحت می شود و به رویش نمی آورد.

انور همه خانه را با بادکنک های رنگی تزئین می کند و کادوهای جورواجور هم برای نیسان می گیرد.

بعد هم برای کاری بیرون می رود.

انور با کادوی اصلی که یک دوچرخه برای نیسان است برمی گردد و شیرین وقتی این چیزها را می بیند عصبی می شود اما جلوی پدرش به رویش نمی آورد.

حکمت بعد از کلی پرس و جو می فهمد که در واقع شیرین دروغ گفته و کسی به او حمله نکرده است.

با توجه به دوربین های مدار بسته شیرین را می بیند که همراه پسری بوده و اصلا اتفاقات بدی برایش نیفتاده و همه چیز نقشه بوده است.

بعد هم پیامی را به خانه انور می فرستد و او را به محل کارش می آورد و همان اول می گوید که شیرین همه چیز را دروغ گفته و عکس ها را هم نشانش می دهد.

انور خشکش می زند و با ناراحتی به عکس ها خیره می شود.

از طرفی هم خدیجه بهار را صدا می زند و می گوید: «تصمیم گرفتم خونه رو بفروشم. یکم از پولشو به تو میدم. »

بهار می گوید: «این کارو اصلا نکن. بیمه هزینه های درمان منو میده. »

خدیجه سکوت می کند و بهار می فهمد که منظور خدیجه این است که او برود.

بهار بغض می کند و خدیجه می گوید که به خاطر شیرین مجبور است.

بهار با ناراحتی می گوید: «منم دخترم… تو مامان منم هستی. »

خدیجه هم با ناراحتی می گوید: «باید بری بهار. فردا یه جای مناسب پیدا میکنیم. بهت پول هم میدیم. »

بهار پیراهنش را در می آورد و کبودی ها و زخم های حاصل از بیماری اش را نشان مادرش می دهد.

خدیجه تاب نگاه کردن ندارد و چشمانش پر از اشک می شود.

بهار می گوید: «میخوام منو اینجوری به یاد بیاری. فراموش نکن که دخترت رو چطوری به خیابون انداختی. »

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 57 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 57 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *