خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 229

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 229 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 178

سریال زن قسمت 229

جیدا با ناراحتی قضیه این که آردا بچه ی او و امره نیست و در واقع با بچه ی حقیقی اش در بیمارستان جایش عوض شده را برای عارف تعریف می کند و از او خواهش می کند تا به هیچ وجه چیزی در این مورد به امره نگوید. امره که شوکه شده می پرسد: «من چیکار میتونم برات بکنم جیدا؟ »

جیدا می گوید: «از قیسمت بخواه که دنبال بچه م بگرده. اون میتونه. رابط زیاد داره. اما بهش بگو نباید به کسی در این مورد بگه. »

عارف همانجا به قیسمت زنگ میزند و این موضوع را به او می گوید. قیسمت هم قول می دهد تمام تلاشش را بکند و بعد از روی تخت بلند شده و به آشپزخانه و پیش امره می رود و در حالی که دودل شده که این موضوع را به امره بگوید یا نه، خیره به او می ماند.

انور از پنجره آمدن بهار و دوروک را می بیند. نیسان با خوشحالی از در خانه بیرون می رود که دم در با عارف روبرو می شود و خیره به او می ماند. شیرین از در خانه بیرون می آید و در حالی که وانمود می کند خیلی دلسوز است می گوید: «من باهاش حرف زدم که ببخشدت اما موفق نبودم. باز سعیمو میکنم! »

نیسان به سمت عارف می رود و با بغض می گوید:« داداش عارف منو ببخش. من در موردت اشتباه میکردم. »

عارف در حالی که چشمانش پر از اشک شده او را در آغوش می گیرد.

شیرین که این صحنه را می بیند، حرص می خورد و با عجله وقتی می بیند نقشه اش نگرفته، نقاشی دوروک را می آورد و به عارف می دهد تا مثلا او را خوشحال بکند.

عارف هم واقعا خوشحال می شود و از دوروک تشکر می کند و او را هم در آغوش می گیرد. همان موقع هم برشان از راه می رسد.

بهار و جیدا به سمت او می روند و برشان با افاده می گوید که فردا شب ساعت هشت باید غذا آماده بشود. بهار باز هم از این بابت راضی نیست و فقط به خاطر اصرارهای جیدا قبول می کند.

شیرین به سمت اتاقش در خانه ی سارپ می رود و طرحی که از عارف کشیده را پاره می کند و فریاد می زند:« همتون بمیرین! نشونتون میدم! »

از انجایی که بهار به نیسان قول داده تا زبان انگلیسی یاد بگیرد، تمام شب را بیدار می ماند و از اینترنت کمی زبان یاد می گیرد. بعد هم صبح روی میز و کمد و در و کفش و غیره، کاغذ می چسباند و اسم انگلیسی انها را هم می نویسد تا نیسان بهتر آنها را یاد بگیرد.

رائف سر میز صبحانه به فضیلت می گوید: «تو این روزا خیلی فکرت مشغوله! انگار میخوای برگردی سر نویسندگی! »

فضیلت می گوید اینطور نیست و از سر جایش بلند شده و به اتاقش می رود و به دستگاه تایپش خیره می شود و روی دکمه های آن دست می کشد.

شیرین با خوشحالی در کافه به امره می گوید:« چشمت روشن! جیدا گفت بچه مال تو نیست! خدا بهت رحم کرد! »

امره در حالی که اعصابش از حرف های او بهم ریخته می گوید: «شما کار دیگه ای ندارین؟! »

شیرین جا خورده و می گوید: «فکر نمیکردم به خاطر این که از جیدا بچه ندارین انقدر ناراحت بشین! »

بعد از تمام شدن کارشان در کافه، عارف به شیرین می گوید که اگر دلش بخواهد می توانند بروند و با هم شام بخورند. شیرین هم از خدا خواسته قبول می کند.

بهار غذاهای خواسته شده را آماده می کند و این بار همراه جیدا راهی می شود تا به ادرس مورد نظر برسند.

از طرفی، یکی از افراد پلیس، به مافوقش در اداره می گوید که امشب فرد مورد ساعت هشت معامله ای جدی دارد! مافوق به عکس همان پسرجوان، جم که داخل پرونده است خیره می شود.

بهار و خودشان را به خانه ای می رسانند. اما دل بهار همچنان شور می زند. همان موقع افراد پلیس سر ی رسند و در حالی که اسلحه به سمت آن دو گرفته اند، از انها می خواهند تا تسلیم بشوند. جیدا و بهار با ترس و نگرانی روی زمین می نشینند و دستانشان را به نشانه تسلیم بالا می برند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 229 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 230 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *