خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۸ + زیرنویس و دوبله

هالیت از خدمتکار خودش می خواهد که از صندوق پول و طلاهایش و چند لباس برای او بیاورد. وقتی خدمتکار به اتاق می رود، زهرا وارد شده و متوجه می شود. او نمی‌گذارد خدمتکار چنین کاری کند و او مجبور می شود فقط چند دست لباس بردارد.
هالیت با اریم حرف زده و به او می گوید: « من و مادرت تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم.» اریم از اینکه مادرش به او چیزی نگفته و بی خبر رفته، ناراحت است.
دستیار زینب، که مجبور به اخراج او شده بود، با زینب تماس می گیرد و با خوشحالی از او بابت کار جدیدی که برایش جور کرده تشکر می کند. زینب از چیزی با خبر نیست و تعجب می کند. او متوجه می شود که علیهان بخاطر بیکار شدن آن زن، چنین کاری را به اسم زینب انجام داده‌. در شرکت زینب دنبال فرصتی است تا از علیهان تشکر کند. او می گوید: «شما مهربان هستید اما نمی‌خواهید بگذارید دیگران این را بفهمند. »
علیهان می گوید: «اگر مهربان باشم دیگران از من انتظار مهربانی کردن خواهند داشت.»
ایندر هرچه به اریم زنگ می زند گوشی او خاموش است زیرا هالیت خط او را عوض کرده تا ایندر با او تماس نگیرد اما به اریم گفته که مادرت شماره جدید تو را دارد.
ایندر از صبح بارها به ییلدیز زنگ می زند اما او جواب نمی‌داد، در آخر او مجبور می شود جواب دهد و با مظلوم نمایی خودش را بی گناه جلوه داده و می گوید که از علت لو رفتن خبر ندارد. ایندر او را بی عرضه خوانده و تهدیدش می کند.
ییلدیز دیگر سر کار نمی رود. او بازی جدیدی را برای جذب هالیت شروع کرده است. هالیت به او پیام می دهد اما ییلدیز از او می خواهد که دیگر هرگز به او پیام ندهد و نمی خواهد او را ببیند. سپس شماره هالیت را در گوشی خود بلاک می کند.
دوست پسر زینب با او تماس گرفته و می گوید که قرار است سه روز به شهر آنها بیاید. زینب خوشحال است و از علیهان مرخصی می گیرد تا زودتر از سرکار برگردد.
ییلدیز، ماجرای طلاق هالیت و ایندر را برای زینب تعریف کرده و به زینب می گوید که هالیت خواهان ارتباط با اوست. ییلدیز از زینب می خواهد که نگذارد سمت هالیت کشیده شود و با او در ارتباط باشد. زینب قبول می کند و از دست هالیت عصبانی است.
ییلدیز از نقشه ای که کشیده و پیش می برد خوشحال است.
هالیت وقتی می بیند ییلدیز او را بلاک کرده، راننده خودش را دنبال ییلدیز دم خانه شان می فرستد، اما زینب او را رد کرده و نمی‌گذارد ییلدیز با او برود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *