خلاصه داستان سریال لکه قسمت ۹ + زیرنویس و دوبله

جم به همراه یاسمین و مراد به رستوران رفته اند. آردا و دوستش اتفاقی به آنجا آمده و تا یاسمین را می بیند او را می‌شناسد که در قایق حضور داشته. او سریع از این صحنه عکس می گیرد. یاسمین به دستشویی می رود، آردا به میز جم آمده و چون فکر می کند یاسمین دختر هرزه ای است، به جم تیکه می اندازد اما جم متوجه منظور او نمی شود.
شیرین به همراه اریم، دختر دیگری که برای سرپیل کار می کند، به اجبار سرپیل به مهمانی می روند. در آن مهمانی ناگهان تیر اندازی شده و همه چیز به هم می ریزد. آن دو به سختی خودشان را از مهلکه نجات داده و بیرون می آیند.
بیرکان که هر روز مدام خبر یاسمین را از سرپیل گرفته و فکرش درگیر اوست، دوباره وارد خانه یاسمین شده و کل خانه او را کندوکاو می کند. او پای لبتاپ نشسته و همچنان درگیر پیدا کردن رمز آن است. جم و یاسمین به سمت خانه حرکت کرده اند. در راه، جم در مورد دسته گل از یاسمین می پرسد،اما او می گوید که چنین چیزی را ندیده است. او حدس می زند کار یکی از همسایه‌ها باشد که گل را برداشته اند.
بیرکان از پنجره خانه می بیند که آن ها آمده و جم مراد را که خوابیده است بغل کرده و به سمت بالا می آیند. بیرکان تا لحظه آخر خانه است و بعد می رود. جم داخل آمده و  دوباره از یاسمین طلب بخشش می کند و این بار یاسمین با لبخندی می گوید که «بخشیدمت». جم قبل از رفتن از خانه برای فردا با او قرار می گذارد.
محمد قصد دارد از طریق لو دادن اعتیاد برادر جم، بخاطر مقام مدیریت، اعتبار او را خدشه دار کند. اما جم که این موضوع را متوجه می شود زودتر پیش رئیس رفته و خودش موضوع را مطرح می کند. رئیسش به این موضوع اهمیتی نداده و آن را اختلالی برای انتخاب شدن جم نمی داند. محمد که تیرش به خطا رفته به شدن عصبی شده و باز هم به دنبال راه انتقام دیگری است.
شیرین به سرپیل می گوید که دیگر قصد کار کردن ندارد و می خواهد برود. سرپیل از او طلب هایش را می خواهد تا اجازه رفتن را به او بدهد. شیرین تصمیم می‌گیرد سراغ پول پیش خانه رفته تا آن را پس بگیرد و به سرپیل بدهد.
بیرکان با یاسمین تماس گرفته و از او می خواهد به کلانتری برود. او کیف یاسمین را به او پس می دهد ولی می گوید: «پولی در آن نبود». سپس از او می خواهد که شام با یکدیگر بیرون بروند. یاسمین این پیشنهاد را قبول نکرده و هنگامی که مافوق بیرکان وارد اتاق می شود که پیگیری دختری که در قایق بود را بکند، می رود.
شب جم با یاسمین تماس گرفته و از او می خواهد حاضر شود تا بیرون بروند. یاسمین آماده شده و قصد رفتن دارد. هنگام باز کردن در، او شیرین را که کتک خورده است، پشت در می بیند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *