خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۸۵ + زیرنویس و دوبله

چند روز قبل، بعد از برگشتن کمال و ییلدیز از هتل، او که میبیند ییلدیز حاضر نیست از هالیت دست بکشد، از روی حرص با زهرا تماس گرفته و قرار میگذارد. او با خودش می‌گوید :«ییلدیز تو پیش همون شوهرت بمون که نمیتونی ازش دست بکشی. باید یک عمر من رو کنار زهرا ببینی». سپس سر قرار با زهرا به او پیشنهاد ازدواج میدهد. زهرا از خدا خواسته قبول میکند.
سر میز عقد، هالیت با دیدن ییلدیز دم خانه کمال با تعجب علت آمدن او را می پرسد. ییلدیز سریع خودش را جمع کرده و با لحن طلبکارانه علت پنهان کردن هالیت را میپرسد. هالیت نیز در مورد چمدان ییلدیز سوال میکند. آنها با یکدیگر بحث میکنند. زهرا تصور میکند که ییلدیز بخاطر حسادت اینگونه رفتار میکند. هالیت از ییلدیز میخواهد که بعد از عقد صحبت کنند. هنگامی که عاقد خطبه را میخواند، قبل از تمام شدن عقد، گوشی کمال زنگ میخورد. اریم با گریه به او خبر میدهد که تصادف کرده و فکر میکند زنی را کشته است. کمال سریع از او آدرس میگیرد و همگی با نگرانی به سمت آدرس اریم می روند. زهرا خبر را به لیلا می دهد و لیلا نیز با علیهان تماس میگیرد. علیهان به سمت خانه می رود تا با اندر صحبت کند. هاکان نیز جانر را در جریان میگذارد.
زینب که با دوندار در حال رفتن به خانه برای شام دادن به اوست، وسط راه به دوندار میگوید که غذای مورد نظر زنان زیادی برای پخت نیاز دارد و در حال حاضر او آمادگی ندارد. آنها قرار را به روز دیگری موکول می کنند.
هالیت پیش اریم می رسد و کمی او را آرام می‌کند. اریم از رفتن به کلانتری میترسد، اما هالیت میگوید که مجبورند به کلانتری بروند و گزارش تصادف را بدهند. او به اریم میگوید که صدقی قرار است تصادف را گردن بگیرد. همگی به کلانتری می روند. صدقی می آید و اریم برای او صحنه تصادف را توضیح میدهد.انها که ابتدا فکر می‌کردند آن زن مرده است، متوجه می شوند که فقط دستش شکسته.
اندر وقتی ماجرا را می شنود، به شدت نگران و عصبانی شده و هالیت را بخاطر بی مسئولیتی مقصر این اتفاق می داند. او و علیهان به سمت کلانتری می روند. اندر در کلانتری با دادو بیداد و آبروریزی، باعث می شود تا پلیس متوجه بشود که راننده اریم بوده است. هالیت از دست خرابکاری اندر عصبانی می شود و با یکدیگر دعوا می‌کنند. اندر که فرصت را مناسب میبیند، سریع موضوع گرفتن حضانت اریم را پیش میکشد. علیهان نیز از او برای این کار حمایت میکند.
هالیت وقتی میفهمد که آن زن نمرده، تصمیم می‌گیرد دم خانه او برود تا برای رضایت اقدام کند.
در خانه زینب، برای تغییر مبلمان خانه از مبلسازی برای اندازه گیری آمده اند. امیر به خانه او می آید و خبر تصادف را به او میگوید. زینب نگران شده و با ییلدیز تماس میگیرد. ییلدیز که خیلی به هم ریخته است، به خانه زینب می رود. او امیر را بیرون می فرستد و خودش در مورد تصادف و از آن مهم تر، خبر ازدواج کمال و پنهان کردن هالیت برای او تعریف میکند. او به زینب در مورد اینکه با چمدان پیش کمال رفته بود واقعیت را نمیگوید و صرفا میگوید هالیت را تعقیب کرده بود. زینب از اینکه ییلدیز بخاطر ازدواج کمال ناراحت است متعجب می شود.
شب، وقتی هالیت به خانه می آید، میگوید که خانواده کسی که تصادف کرده، در ازای رضایت مبلغ زیادی می خواهند. شب ییلدیز میخواهد با هالیت صحبت کند اما هالیت حوصله او را ندارد. هالیت در مورد عقد به زهرا میگوید که در یکی دور روز آینده مراسم عقد را دوباره برگزار می کنند. شب قبل خواب وقتی هالت در مورد پیشنهاد ازدواج کمال برای ییلدیز تعریف میکند، ییلدیز متوجه می شود که هالیت بخاطر استفاده مالی کمال برای شرکت در مقابل علیهان به این ازدواج رضایت داده است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *