خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۱۶ + زیرنویس و دوبله

صبح زود، جنک برای دویدن به بیرون می رود. در بیمارستان، دفنه در حال بررسی عکسهای او و بیمارهای مشابه است. او با دکتر صحبت میکند و طبق نظرش، از طریق آنژیو ممکن است بتوانند جنک را نجات دهند. دکتر خطر این کار را بالا میداند، اما دفنه به نیمه پر لیوان امیدوار است.
جنک بعد از کمی دویدن دوباره سرگیجه میگیرد. آزرا با او تماس میگیرد و از او میخواهد برای صبحانه به خانه برود.
در خانه فریده خانم، جنک به خانه می آید و پیش بقیه سر میز صبحانه نمی نشیند. او میگوید که بعد از حمام، میخواهد برای صبحانه پیش آزرا برود. سراب از اینکه جنک پیش آزرا می رود حرصش میگیرد و غر می زند. فریده خانم از او انتظار درک دارد زیرا آنها تازه نامزد کرده اند. سراب، نامزدی آنها را جدی نگرفته و آن را به مثابه ازدواج‌شان نمی‌داند. فریده خانم با حرص نگاه های معناداری به او میکند.
ملیس با گریه مدام به قدیر زنگ می زند. قدیر به عمد جواب او را نمی‌دهد. قدیر به جانسو پیام میدهد و میگوید میخواهد زودتر از بیمارستان ترخیص شود. جانسو سریع میخواهد به بیمارستان پیش قدیر برود. عظمی که برای صبحانه بورک خریده است دم خانه می آید. جانسو از دیدن او متعجب شده و این کار او را درک نمیکند.همزمان سومرو از خواب بیدار شده و دم در می آید. آنها خبر نامزدی شان را به جاسنو می دهند و سومرو با خوشحالی حلقه را به جانسو نشان میدهد. جانسو شوکه شده و از عصبانیت در را به روی عظمی می بندد. او علت این کارهای مادرش را درک نمیکند و با او بحث میکند. او از اینکه سومرو هیچ اهمیتی به جانسو نداده و مشورت نکرده، و به سرعت پاسخ مثبت داده عصبی است. جانسو در را باز میکند و با عصبانیت از خانه می رود.
جنک به خانه آزرا می رود. آنها از اینکه نامزد شده اند به شدت خوشحالند. هنگام صبحانه خوردن، دفنه با جنک تماس میگیرد و از او میخواهد به بیمارستان بیاید. جنک نگران شده و موضوع را به آزرا نمی‌گوید.
ملیس با گلی در دست به بیمارستان می رود. او میفهمد که قدیر ترخیص شده است و گوشی اش خاموش است. دفنه او را میبیند و متوجه موضوع می شود. ملیس با ناراحتی گل را روی زمین انداخته و می رود. دفنه گل او را برمیدارد و همراه خودش می برد.
ملیس پیش قدیر در تعمیرگاه می رود. قدیر میگوید که بخاطر ملیس، قصد دارد برای همیشه برود. او از جانسو میخواهد تا حد امکان باعث شود ملیس از او متنفر شود. جانسو از اینکه فکر این روز را کرده بود و به قدیر گوشزد می‌کرد اما او اهمیتی نمیداد، او را ملامت میکند.
عظمی و سومرو در خانه نشسته اند. سومرو فکرش درگیر جانسو است و از اینکه هر بار، با هر اتفاق جانسو از او دور می شود، ناراحت است. عظمی به او میگوید که به مرور زمان جانسو نیز این مسأله را قبول میکند. او از سومرو در مورد جشن عقد و عروسی و همچنین برنامه ماه عسل خودشان سوال میکند. سومرو ترجیح میدهد یک جشن خودمانی با نزدیکان و دوستانشان بگیرند.
سومرو میخواهد برای سر سلامتی دادن به فریده خانم و تبریک نامزدی جنک، به او و سراب سر بزند و همچنین خبر نامزدی خودش و عظمی را بدهد. او از عظمی میخواهد که حتما به عنوان همسرش کنار او باشد. عظمی معذب است اما ناچار است همراه او برود.
جنک به بیمارستان می رود. دفنه برایش در مورد بیماری و خطر آن صحبت میکند. او از جنک میخواهد هرچه زودتر برای آنژیو آماده شود، زیرا ممکن است هر لحظه با پاره شدن مویرگ،خونریزی مغزی کند. جنک شوکه و ناراحت می شود و برای صبح قرار میگذارد، اما نمیخواهد هیچکس از ماجرا چیزی بفهمد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *