خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 210

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 210 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید. 

سریال هرجایی قسمت 152

سریال هرجایی قسمت 210

ریحان در خواب می بیند که میران را گم کرده و از وحشت داد می زند.

ناگهان دست زنی که روبان قرمز دارد دست او را محکم می گیرد. او از خواب می پرد و عزیزه با او تماس می گیرد و از او می خواهد که به گورستان برود.

ریحان با عجله به آنجا می رود و میران و دلشاه را پریشان و ناراحت می بیند و میران می گوید: «همین الان به سمت ما شلیک شد.» آنها دلشاه را سوار ماشین می کنند و راه می افتند.

کسی که جلوی شلیک فسون را گرفته تا تیرش خطا برود محفوظ بوده است. او به فسون می گوید: «این دفعه دومه که به دخترم آسیب می زنی. دفعه سوم می میری.» بعد از رفتن محفوظ فسون به محافظش می گوید: «اگه عزیزه قاتل هارون باشه میران رو می کشم.»

دلشاه توی ماشین حالش بد می شود و هذیان می گوید که عزیزه می خواهد به او آسیب بزند.

ریحان تلاش می کند او را تسلی بدهد و می گوید: «من عروس تو و زن میران هستم.»

دلشاه به سمت میران می رود و می گوید: «تو واقعا پسرم هستی ولی من بزرگت نکردم. از زندگی تو هیچی نمی دونم.» آنها هر دو گریه می کنند و میران مادرش را بغل می کند و می گوید: «از این به بعد با هم خواهیم بود. هر چیزی که خوشحالت می کنه من همون رو انجام میدم.»

دلشاه می گوید: «پس دخترم آزرا رو برام بیار.» میران و ریحان با حیرت به هم نگاه می کنند.

ریحان و دلشاه به عمارت شاداغلو برمی گردند و میران سراغ عزیزه می رود و در مورد آزرا می پرسد.

عزیزه می گوید: «اونو از پرورشگاه آوردم تا مادرت تنها نباشه. اون دخترخونده مادرته ولی الان دلشاه به تو نیاز داره.

سراغ آزرا نرو. سعی کن به مادرت نزدیک تر بشی.» میران می گوید: «حرف های تو برام بی ارزشه. خدا رو شکر می کنم که نوه تو نیستم.» و می رود.

فسون سراغ جنازه پدرش می رود. پلیس ها در حال تحقیق هستند. جهان به فسون می گوید: «پلیس می گه خودکشی کرده. ما هم همین الان فهمیدیم.»

هاندان به همراه یارن به عمارت اصلان بی می رود و به اهل خانه خبر می دهد که هارون خودکشی کرده است.

همه ماتم زده می شوند و گونول از یارن می خواهد که توضیح دهد چه اتفاقی افتاده که هارون هم مثل اصلان کشته شده. یارن با گریه فریاد می زند که او خودکشی کرده است. او می گوید: «تو که همیشه می خواستی ما رو از هم جدا کنی. به آرزوت رسیدی!»

در همین موقع فسون وارد عمارت می شود و تابوت هارون را هم می آورد. گونول گریه می کند و فسون می گوید: «نباید با گریه کردن دشمن رو خوشحال کنیم. امشب پسرم پیش من می مونه. بعدا جیگر کسی رو که جیگرم رو آتیش زده می سوزونم.»

آزاد که از گونول شنیده هارون کشته شده به هازار و نصوح خبر می دهد و ریحان با وحشت می گوید: «همین چند دقیقه پیش به میران و مادرش شلیک شده ولی این وسط هارون بیچاره کشته شده.»

آزاد و نصوح و هازار از حرف های ریحان نگران می شوند.

هازار پیش دلشاه می رود و از او می خواهد که با میران مهربان باشد و به جای همه سال های از دست رفته هر دو سعی کنند پسرشان را خوشحال کنند.

ریحان هم وقتی مادرش را ناراحت و در فکر می بیند از او می خواهد که فکر و خیال نکند چون هازار عاشق اوست و دلشاه چون مادر میران است برای او عزیز است.

هازار با حرف های ریحان دلگرم می شود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 210 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 211 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *