خلاصه داستان سریال ترکی عطر عشق قسمت ۱۶ + زیرنویس و دوبله

آیلین، کارمندهایش را جمع می کند و به آنها می گوید: «فردا در کمپین روحیه دهی حسابی خودتان را نشان دهید و تا می توانید به شرکت ایده فوق العاده (شرکت عزیز خان ) ضربه بزنید تا بفهمند با چه شرکت موفق و قدرتمندی طرف هستند. »

عاکف، دوست جان عکس های صنم را که برای کمپین زنان گرفته شده بود، چاپ کرده و به جان تحویل می دهد و به او می گوید: «از وقتی که شرکت شما از کمپین زنان حمایت می کند، اشخاص بانفوذ و ثروتمند زیادی به این کمپین ملحق شده و کمک می کنند. » جان از شنیدن این خبر خوشحال می شود.

جان به دنبال صنم توی شرکت می گردد و او را در حال جر و بحث با خواهرش لیلا می بیند. لیلا به صنم می گوید: «شماره رمزت را از آقای جان بگیر. » و صنم می گوید: «نمی خواهم صدایش را بشنوم. » جان که این را می شنود وارد اتاق می شود و رمز را به صنم داده و می گوید: «عصر می آیم دنبالت تا باهم به مهمانی شام آقای فابیو برویم. » بعد از رفتن جان درم با طعنه به صنم می گوید: «اگرچه محبوب رئییس شرکت ها هستی اما حواست را جمع کن و سعی نکن با من رقابت کنی چون بد میبینی. »

از آن طرف امره هم صنم را مجبور می کند تا به اتاق جان رفته و عکس های تبلیغاتی خودش را برای او ببرد و صنم با اکراه این کار را انجام می دهد.

آیهان و مظفر تعدادی از مردم محله را راضی می کنند که به مغازه نهاد کمک مالی کنند و هرچقدر که می توانند به انها قرض بدهند تا نهاد و محبوبه بتوانند برای مغازه شان جنس بخرند. محبوبه از این فکر آیهان استقبال می کند و از مردم به خاطر کمکشان تشکر می کند.

آیهان و صنم بعد از تعطیلی شرکت به سراغ عثمان می روند وبرخلاف میل عثمان او را مجبور می کنند تا فردا به عنوان نامزد صنم در کمپین روحیه دهی آژانس آقای فابیو حضور داشته باشد و ماشین  مدل بالای و قدیمی مظفر را به پیشنهاد آیهان قرض می گیرد تا مرد ثروتمندی به نظر بیاید.

بعد از آن صنم به خانه شان می رسد و از آشپزخانه صدای خنده و شوخی به گوشش می رسد و وقتی وارد آنجا می شود آقای جان را می بیند که با ماجرای های شرکت، پدر و مادر صنم را از ته دل می خنداند. و با دیدن صنم به او می گوید: «برو آماده شو که پیش آقای فابیو برویم. »

سر میز شام، آقای فابیو از آنها می پرسد که چطور باهم آشنا شده اند؟ و صنم و جان می دانند که باید خود را عاشق هم نشان دهند برای همین هرکدام داستان آشنایی رومانتیک خود را تعریف می کنند و در این بین صنم می فهمد که آقای جان شاید همان آلباتروس گم شده ی او باشد.

جان صنم را به خانه شان می رساند. ولی صنم رفتار سردی با او دارد چون به تازگی فهمیده جان نامزدی به نام پلین دارد.

صبح زود لیلا و صنم با اتوبوس به محل کمپین می روند. در همان لحظه ورود، جی جی که مسئول کمپ شده است به همه خوش آمد می گوید و در مورد کمپین توضیح می دهد. آیلین موقع رد شدن از کنار او با نفرت به او می گوید: «حساب شما را خواهم رسید. » درم بعد از دیدن رفتار آیلین با جی جی به دخترها می گوید: «معلوم شد که برای روحیه گیری به اینجا نیامده ایم بلکه آمده ایم مانند یک جنگجو بجنگیم. » دخترها به هم قول می دهند که تمام تلاش خود را برای شکست آیلین انجام دهند. اما همان اول کار در مسابقه طناب کشی به گروه آیلین می بازند. صنم هم تمام حواسش به طرف جان و عثمان می رود که در حال صحبت باهم به کمپ وارد می شوند. او نگران می شود که نکند عثمان سوتی بدهد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *