خلاصه داستان سریال ترکی عطر عشق قسمت ۱۲۶ + زیرنویس و دوبله

جان و صنم بعد از خروج از سرخانه از هم دلخورتر می شوند و صنم به جان می گوید: تو خودت سردتر از سردخانه ای! و از هم جدا می شوند.
امره و لیلا هم که صحبت هایشان به جایی نرسیده از هم جدا شده و به دیدن جان و صنم می روند. لیلا به صنم می گوید: مردها هروقت دوست داشته باشند وارد زندگی ما می شوند و هروقت هم دلشان بخواهد می روند. صنم با خشم می گوید: جان هرکاری دوست دارد انجام می دهد ولی من حق ندارم به کاری که دوست دارم بپردازم.
جان هم که از صنم ناامیدتر شده به امره می گوید: بلیط هواپیما و هتلم را رزرو کردم. سه روز دیگر پرواز دارم. جان، درم و جی جی را به خاطر فکر مزخرف سردخانه بازخواست می کند و درم با دلسوزی می گوید: قصد ما آشتی دادن شما بود و چون به تو علاقه داریم این کارها را انجام دادیم. جان به آرامی می گوید: بهتر هم شد. این بار فهمیدم که صنم بیخیال من شده. و جی جی با حال پریشان به جان می گوید: ما اینجا شاهد عشق شما بودیم و اجازه نمی دهیم به این راحتی این عشق از بین برود. و کلی حرف مزخرف می زند!
صنم عصبانی و ناایمد به شرکت برمی گردد و وسایل جامانده اش را با خود می برد. جان هم می گوید: از این به بعد آزادی تاهرکجا خواستی بروی. لیلا هم استعفا نامه اش را تحویل امره می دهد و می گوید: من تحملم تمام شده و دیگر نمی توانم اینجا کار کنم. و امره ناامیدانه به او می گوید: می توانی بروی…
هیما که فهمیده از شر هردو خواهر راحت شده به پلین می گوید: حالا وظیفه ی تو این است که جان را به شخصیت قبلی اش برگردانی. چون صنم دیگر در قلب او جایی ندارد.
صنم و لیلا به طبقه ی پایین و انتشاراتی ایگیت می روند و ایگیت که می بیند لیلا هم استعفا داده او را به عنوان حسابدار خود استخدام می کند. هردو خواهر راضی از شغل جدید به خانه برمی گردند. عثمان به لیلا می گوید: حالا که از شرکت استعفا داده ای مطمئن باش روزهای بهتری پیش رو خواهیم داشت. عثمان از این که لیلا با امره کار نخواهد کرد خوشحال است.
جان که برای سه روز دیگر بلیط هواپیما دارد آخرین توصیه هایش را می کند و شرکت را به امره می سپارد. امره با ناراحتی می گوید: اگر شش ماه پیش از اینجا می رفتی خیلی خوشحال می شدم ولی الان دوست دارم بمانی.
درم و جی جی و گل پیش صنم به طبقه ی پایین می روند و به خاطر شغل جدید ویراستاری به او تبریک می گویند. جی جی هم در گوش او می گوید: اگر به کمک احتیاج داشتی به من خبر بده و ادامه می دهد: پلین الان در دفتر کار آقای جان است! صنم با عجله چیزی را بهانه می کند و به طبقه بالا می رود و به جان می گوید: من با شما یک کار نیمه تمام دارم. گقته بودید روی پروژه اسپورتی بلاین کار کنم. جان که یادش می آید صنم را با ان پروژه سرکار گذاشته بود می گوید: حل کردم. آن پروژه تمام شد. همانجا صنم به پلین می گوید: ایگیت در انتشاراتی منتظر توست تا درمورد کتاب آشپزی ات صحبت کنید.
در محله، آی سون که مغازه لباس فروشی دارد به محبوبه می گوید: به جای من، احسان شغال در مغازه ات دستیارت می شود و من به مغازه خودم برمی گردم. محبوبه که مظفر را با کمک آی سون از مغازه بیرون کرده بود از این که قرار است احسان به او کمک کند حالش گرفته می شود. مظفر هم شاگرد مغازه ی نهاد شده و از وجود احسان در مغازه محبوبه عاصی می شود.
ایگیت با حضور پلین و صنم و یک طراح هنری جلسه ای ترتیب داده. صنم به عنوان ویراستار تصاویر کتاب آشپزی را که خیلی مردن و امروزی است نمی پسندد و می گوید: طرح های سنتی که مورد پسند مردم ترکیه باشد بهتر است. ایگیت هم با صنم موافق است و پلین می گوید: می خواهم کتابم مورد پسند همه ی مردم دنیا باشد. طراح هنری که گیج شده می گوید: باید با عکاستان ملاقاتی داشته باشم. جان هم به عنوان عکاس به انها ملحق می شود اما نظر جان هم مثل نظر صنم و ایگیت است. بنابراین طراح هنری می گوید: من نمی توانم با شما کار کنم و می رود و جان می پذیرد که به عنوان مدیر هنری پروژه با پلین و ایگیت همکاری کند.
Gun Ay

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *