خلاصه داستان سریال ترکی عطر عشق قسمت ۱۲۳ + زیرنویس و دوبله

هیما خانم که به ظاهر برای خرید شامپوی ارگانیک به مغازه ی محبوبه رفته از دستپخت محبوبه تعریف می کند و محبوبه با ساده دلی می گوید: صنم آشپزی بلد نیست و نیمرو هم نمی تواند درست کند. مظفر از این که مشتری پولداری مثل هیماخانم گیرش آمده سر از پا نمی شناسد. آی سون هم که به درآمد محبوبه حسادت می کند به مظفر می گوید که مواظب باشد تا محبوبه سرش کلاه نگذارد و با محبوبه درگیر می شود. محبوبه به مغازه ی نهاد می رود و به او می گوید: باید عثمان را که تازه با لیلا نامزد کرده برای شام دعوت کنیم تا احساس غریبه گی نکند و نهاد از فکر او خوشش می آید.
در شرکت، صنم وارد اتاق کار جان می شود و پرونده ی بررسی رنگ ها را روی میز او می گذارد. جان به او می گوید: کار اصلی شرکت را به خاطر کار دومت به تاخیر انداختی و دیر آماده کردی. جان از صنم پیش نویس تبلیغ را می خواهد اما صنم وقت نکرده است تا آن را آماده کند. جان از کوره در می رود و صنم می گوید: من تو این۱۳ روز همه ی کارها را ردیف خواهم کرد. ولی نمی دانم شما وقتی به بالکان بروی چگونه اینجا را کنترل خواهید کرد! جان می گوید: به خودم مربوط است. ولی بعد از بگومگو با صنم به او شکلات تعارف می کند. کارمندها که از پشت شیشه حرکات آنها را زیرنظر دارند از رفتار سختگیرانه ی جان با صنم نگران می شوند. در همین حین ایگیت وارد شرکت شده و از درم سراغ صنم را می گیرد. درم او را به اتاق جان هدایت می کند. ایگیت از صنم می خواهد صحبت کنند ولی جان که از دیدن او ناراحت شده می گوید: ما در حال بررسی پرونده ها هستیم و وقت نداریم. صنم رو به جان می گوید: شما بررسی کنید و اگر مشکلی بود به من بگویید. و با ایگیت از دفتر خارج می شود.
ایگیت طرحی را که برای جلد کتاب در نظر گرفته نشان صنم می دهد و او می گوید: نارنجی نشانگر این است که رمان خیلی پرانرژی است ولی آبی نشانگر افسرده بودن کاراکترها است. این نشانه ی تعادل در رمان است. ایگیت فریاد می زند: برای کار کردن با تو لحظه شماری می کنم!
جان جلسه ای تشکیل می دهد و سعی می کند دوباره به صنم مسئولیت بیشتری بدهد تا مانع بودن او و ایگیت کنار هم شود. اما صنم و درم همه ی کارها را انجام داده اند و صنم با خیال راحت از شرکت خارج می شود.
در خانه نهاد سرمیز شام محبوبه صحبت از عروسی لیلا و عثمان به میان می آرود و لیلا با عروسی مخالفت می کند و این باعث ناراحتی عثمان می شود. بعد از شام همه در خانه ی جی جی جمع می شوند و فیلم تبلیغاتی عثمان را تماشا می کنند. همه از کار عثمان خوششان می آید ولی عثمان که از رفتار لیلا پکر شده موقع برگشتن به خانه به او می گوید: من نمی خواهم چیزی را به تو تحمیل کنم. اگر من را نمی خواهی بگو. اگر بعدا بگویی ناراحت خواهم شد و تحمل نخواهم کرد. ولی لیلا دست او را می گیرد و می گوید که در تصمیمش برای ازدواج جدی است.
هیماخانم، ایگیت و پلین را به خانه ی جان دعوت کرده. جان که تحمل دیدن ایگیت را ندارد با بی میلی کنار آنها می نشیند. ایگیت می گوید: اوایل ارتباط برقرار کردن با مردم برایم سخت بود. و جان می گوید: ولی تو خوب بلدی مردم را زیر بگیری و به راحتی ارتباط برقرار کنی! ایگیت می گوید: آشنا شدن با صنم برای من شانس بزرگی بود. او با استعداد است و کارهایش را دقیق انجام می دهد. و رو به جان می گوید: شاید چیزی را که دنبالش بوده در شرکت شما پیدا نکرده. امره از آن طرف به جان می گوید: گاهی وقت ها آدم چیزی را که جلوی رویش قرار دارد نمی بیند. جان که منظور امره را به خوبی فهمیده با بی حوصلگی از جایش بلند می شود و جمع آنها را ترک می کند ولی هیما و پلین و ایگیت از جان خواهش می کنند که عکاسی از غذاها را برای کتاب پلین انجام دهد و او را دوباره رودر روی عمل انجام شده قرار می دهند. و جان با بی میلی قبول می کند.
Gun Ay

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *