خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۹۹ + زیرنویس و دوبله

جنک بخاطر خالی کردن عصبانیتش، به اتاق رفته و شروع به ساز زدن می کند. سراب خانم از سر و صدای او به ستوه آمده، و از آردا میخواهد به او بگوید بس کند. آردا میگوید :«به جای زدن آدم طبل بزنه که بهتره.» سراب خانم کلافه شده و به اتاقش می رود.
فریده خانم و ملیس به خانه آزرا می روند. آزرا و مرت در حال شام خوردن هستند و از آمدن آنها خوشحال می شوند. فریده خانم، اسباب بازی ها را به مرت داده و او سرگرم می شود. سر میز شام، فریده خانم در مورد کناره‌گیری قدیر از پرونده آزرا به او خبر میدهد، و وقتی علت دعوای او و جنک را میپرسد، آزرا نیز حرفهای جنک را می زند. ملیس گوش تیز کرده و به حرفهای آنها در مورد قدیر گوش میکند. او میگوید:«مادربزرگ او باهاشون حرف بزن و آشتیشون بده». فریده خانم با کنایه میگوید :«جنک و آزرا رو؟» ملیس و آزرا هول می شوند. ملیس میگوید :«جنک و قدیر رو میگم». آنها سریع به آشپزخانه می روند تا روبروی فریده خانم نباشند. ملیس از آزرا بخاطر اینکه ماجرای خودش و قدیر را پیش فریده خانم و جنک لو نداده، تشکر میکند. ملیس که فکر میکند آنها فقط بخاطر ترس از فریده خانم با یکدیگر نیستند، برای آزرا و جنک نیز دعا میکند که زودتر مشکلاتشان حل شود و با یکدیگر آشتی کنند. آزرا با ناراحتی میگوید :«مشکل فقط اون نیست. من مشکلات دیگه ای هم دارم.» مرت ناگهان به آشپزخانه آمده و میگوید :«مامان بزرگ افتاد زمین.» ملیس و آزرا سریع پیش فریده خانم می رود. آنها فریده خانم را بلند کرده و روی مبل میبرند. ملیس سراغ قرصهای او می رود. فریده خانم به آزرا میگوید :«نمی‌خوام ملیس چیزی بفهمه. من زیاد خوب نیستم. دکترم گفت مریضیم دوباره برگشته.» آزرا ناراحت شده و از فریده خانم میخواهد که پیگیر باشد. آزرا از ملیس میخواهد که با جنک تماس بگیرد و از او بخواهد بیاید. جنک خودش را فوری به خانه آزرا می رساند، تا خیالش از بابت فریده خانم راحت باشد. وقتی فریده خانم بهتر می شود. آنها به خانه می روند.
سومرو به عظمی خبر داده تا پیشش برود. او پیش عظمی شروع به ناله و مظلوم نمایی کرده و میگوید :«من نمی‌دونم چیکار کردم که این همه بلا سرم میاد . برهان دخترمو عوض کرد. جنک و آزرا و برهان و همه کسایی که دخترمو ازم گرفتن، باید تقاص پس بدن.» عظمی همپای او پیش می رود و مثل همیشه به سومرو دلداری میدهد.
جانسو و برهان، لب دریا رفته و ساندویچ می‌خورند. برهان مقابل جانسو معذب است، و به او قول میدهد دفعه بعد جای بهتر بروند. او از جانسو میخواهد که با یکدیگر عکس بگیرند. جانسو بی هوا برهان را بابا صدا می زند. برهان شوکه شده و اشک شوق در چشمانش جمع می شود.
شب، آزرا پیش مرت خوابیده و قبل از خواب با او برای آینده ای که برای آنهاست رویابافی میکند. او در رویاهایش از بودن جنک در کنارشان صحبت میکند.
صبح، آزرا مرت را به مدرسه می فرستد. ملیس با آزرا تماس گرفته و از او میخواهد با قدیر در مورد خودش صحبت کند. آزرا از او چند روز مهلت میخواهد تا این کار را انجام دهد.
در خانه، جنک پیش فریده خانم رفته و اصرار دارد تا برای کنترل بیماری پیش دکتر بروند. فریده خانم به او اطمینان میدهد بعد از انجام کارهایش با یکدیگر بروند.
سومرو به کافه می رود و با خوشحالی، مجله ای را که در آن به عنوان سرمایه گذار شرکت چلن مصاحبه کرده و در این مورد صحبت کرده است را به هولیا نشان میدهد. هولیا به او میگوید که این کار بدون اجازه موجب ناراحتی جنک و شرکت می شود. اما سومرو به حرف او اهمیتی نمی‌دهد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *