خلاصه داستان سریال ترکی عطر عشق قسمت ۱۲۰ + زیرنویس و دوبله

پلین که از طرف هیما خانم برای صرف صبحانه دعوت شده، به امره و هیما می گوید: جان به عنوان عکاس حرفه ای در شرکت معتبری در بالکان استخدام شده است. جان در ادامه حرف او می گوید: فقط کمی زمان نیاز دارم تا اوضاع شرکت را رو به راه کنم. امره به پلین می گوید که فردا از طرف شرکت ردموند جشنی به پا شده و او را هم دعوت می کند. پلین با خوشحالی قبول می کند.
صنم و لیلا به شرکت می آیند و کارمندها از یددن صنم متعجب و خوشحال می شوند و صنم توضیح می دهد که طبق قراردادش دو هفته دیگر هم باید به شرکت بیاید. در همین حین میناخانم که مدیربرنامه سابق فابیو بوده به شرکت می آید و از جان که باعث شده او در شرکت ردموند اسستخدام شود تشکر می کند و همچنین به عنوان نماینده مک کینان آمده تا در مورد جشن فردا برنامه ها را بررسی کند.
در محله، مظفر که از خانه رانده شده با دیدن آی سون از او روی برمی گرداند اما مادرش از او دلجویی می کند و خواهش می کند تا به خانه برگردد. مظفر می گوید: من از گلی خوشم آمده و می خواهم هرطور شده او را به دست بیاورم. آی سون از این حرف او خوشحال می شود.
جان جلسه ای ترتیب داده تا درمورد جشن فردا بررسی های لازم را انجام دهند ولی چون از دست صنم هنوز دلخور است از کار او ایراد می گیرد و حتی به درم و جی جی میسپارد تا کارهای او را کنترل کنند چون او حواس پرت است. صنم هم با کنایه می گوید: کسی که حواس پرت است تویی که همه ی فکر و ذکرت رفتن به بالکان است.
بعد از جلسه صنم پیامی از ایگیت دریافت می کند که در کافه ی کنار شرکت منتظر اوست. صنم هم به خاطر دفتر یادداشتش که در دست اوست به دیدنش می رود و ایگیت به او می گوید: تو نویسنده ی خوبی هستی. من هم هدفم کمک به نویسنده های با استعداد و آماتور است. من می خواهم برای انتشاراتینویسنده ای استخدام کنم و تو را در نظر دارم. صنم از این که قرار است نوشته هایش چاپ شود ذوق می کند و از ایگیت تشکر می کند.
در محله، مظفر ایده ی جدیدی به محصولاتشان اضافه می کند و نهاد و محبوبه را آشتی می دهد و از آی سون و احسان شغال هم می خواهد تا برایشان مشتری جمع کند و سهم هرکس را هم مشخص می کند. در ضمن مظفر هرجا می رود محصولاتشان را تبلیغ می کند و باعث فروش بیشتری می شود.
ایگیت برای دیدن صنم به شرکت می رود و جان با دیدن او به هم می ریزد. ایگیت به صنم خبر می دهد که طبقه پایین شرکت را برای انتشاراتی اجاره کرده است و از صنم می خواهد با او همکاری کند. صنم هم قبول می کند تا به پیشنهادش فکر کندو جان نگاه سرزنش آمیزی به صنم می کند و به اتاقش برمی گردد و از صنم می خواهد برای ارائه و توضیح جشن فردا به اتاقش برود. اما صنم از قصد او خبر دارد. جان از او می پرسد که آیا پیشنهاد ایگیت را قبول کرده است؟ صنم می گوید: چه پیشنهادی؟ جوری سوال میپرسی که انگار پیشنهاد دیگری داده است! جان بر سرش فریاد می زند و می گوید: می خواهم از تو مراقبت کنم. و صنم جواب می دهد: من خودم از پس کارهایم برمی آیم تو نمی خواهد نگران من باشی فعلا برو و چمدانت را ببند و میان صحبت هایشان با ایما و اشاره به جان می گوید که بهتر است به عقب برگردد و جان هم می گوید که این کار را نمی کند و هردو می فهمند که دیگر کار از کار گذشته است..
GUN AY

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *