خلاصه داستان سریال ترکی عطر عشق قسمت ۴۶ + زیرنویس و دوبله

آیلین که تصمیم دارد در پروژه تبلیغاتی شرکت خودروسازی هم با شرکت ایده ی فوق العاده همکاری داشته باشد یکی از اعضای هئیت مدیره ی شرکت خودروسازی را که دوستی اندکی هم با او دارد ملاقات می کند و بعد از کلی ادا و اصول درآوردن که چون زن هستم همیشه زور می شنوم و نمی خواهند در کارم موفق شوم، نظر جونا را جلب می کند. جونا هم به او قول می دهد که هرطور شده آیلین را وارد پروژه کند. به این ترتیب آیلین خیالش راحت می شود.

هاکف به دیدن جان می آید و می گوید: «من و تو و متین باهم همکلاس بودیم و یک عمر باهم زندگی کردیم. آن وقت تو به این راحتی متین را اخراج می کنی. » جان با ناراحتی می گوید: «تو که میدانی من تحمل دروغ را ندارم. » امره از آن طرف می گوید: «اگر درمورد مادر حرف نزنیم بنظرت ناپدید می شود؟ » و بعد از گفتن این حرف می رود.

جان از علاقه ای که به صنم دارد با هاکف صحبت می کند. او که از دست صنم عاصی شده است می گوید: «نمی دانم چرا از من فرار می کند. از کارهایش سر در نمی آوردم. اما مطمئن هستم که به زودی برخواهد گشت. »

از آن طرف صنم هم به آیهان می گوید: «به زودی جان را فراموش خواهم کرد. » آیهان یادآوری می کند که از اول آشنایی شما اشتباه بود. ولی وقتی صنم به رفتارهای جان فکر می کند می بیند جان او را مجبور به کاری نکرده است و یادش می آید که در کمپ به او گفته بود که اگر واقعا دلش می خواهد با او بماند.

امره به دیدن آیلین می رود. آیلین به خوشحالی می گوید: «متین که رفت. حالا باید کاری کنیم که صنم هم از او جدا شود. به زودی جان تنهاتر می شود. و بالاخره او هم خواهد رفت. » امره از حرف های آیلین ناراحت شده و دوباره تکرار می کند که کاری بدون اطلاع او انجام ندهد. آیلین با عشوه می گوید: «من فقط می خواهم با تو باشم. » و امره را می بوسد.

درم به کارکنان شرکت می گوید: «هرطور شده تا فردا باید یکی از سناریوهایی که مردم برای تبلیغ شرکت خودروسازی به ما ایمیل می کنند انتخاب کنیم. » و با نگرانی ادامه می دهد: «تا حالا یک ایمیل هم فرستاده نشده است. » و از جی جی می خواهد تمام تلاشش را بکند و ایده جمع کند. صنم متوجه می شود که جی جی به جای ایمیل شرکت آدرس ایمیل خود را در سایت قرار داده است. و همه ی ایده های مردم به ایمیل او ارسال شده. درم وقتی از این موضوع باخبر می شود همه را جمع می کند تا به خانه ی آقای جان بروند و با همکاری هم یکی از ایده ها را انتخاب کنند. همگی به خانه ی جان می روند ولی جان وقتی چشمش به صنم می افتد به سردی با او رفتار می کند. صنم هرکاری برای جب توجه او می کند ولی موفق نمی شود. او جان را در گوشه ای گیر آورده و به او می گوید: «جنگت همین بود؟ که من را نگاه نکنی و نادیده ام بگیری! » جان می گوید: «اگر حرف دیگری نداری بهتر است پیش بقیه برگردی. »

صنم به جی جی می گوید که عاشق جان شده و جان همان آلباتروس او بوده است. جی جی که جنبه ی شنیدن این چیزها را ندارد برای مدتی هنگ می کند.

در محله، محبوبه همه را جلوی مغازه اش جمع کرده است و فیلم تبلیغ عثمان را به اهالی محل نشان می دهد. همه برای عثمان دست می زنند و محبوبه و نهاد او را افتخار محله می نامند. دخترها دور عثمان را گرفته و از او امضا می گیرند. لیلا هم به عثمان تبریک می گوید و مظفر مثل همیشه حسادت می کند.

GUN AY

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *