خلاصه داستان سریال ترکی قهرمان قسمت 1

همراهان عزیز سلام در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی قهرمان قسمت 1 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این قسمت لذت ببرید و با دوستانتان به اشتراک بگذارید.

سریال قهرمان قسمت 1

فیرات با لقب فققاز آماده می شود تا برای یک مسابقه ی خیلی مهم بوکس روی رینگ برود.

رقیب او نجدت سوفی قهرمان اروپا و جهان است. ظفر به فیرات روحیه می دهد و می گوید که او تا الان هم همه حریف هایش را ناک اوت کرده و ترسی ندارد. پدر ظفر، یامان، مربی فیرات است او با این کارم مخالف است و به فیرات می گوید که مسابقه ندهد.

اما به زمان مسابقه چیزی نمانده و فیرات به همراه ظفر می رود تا آماده بشود.

اِیلول همسر فیرات که ماه های آخر بارداری اش هم هست از تلوزیون مسابقه ی فیرات را تماشا می کند.

فیرات و نجدت به مقابل هم می روند و مسابقه شروع می شود. هردو مشت های محکمی به سمت هم حواله می کنند که باعث هیجان تماشاگران می شود.

نجدت، فیرات را گوشه ی رینگ گیر می اندازد و پشت سر هم به او مشت می کوبد و در آخر با یک مشت محکم او را روی زمین می اندازد.

در همین لحظه ایلول هم دردش شروع می شود و او را به بیمارستان می رسانند و خبر به دنیا آمدن گونش را به ظفر می دهند.

ظفر همه تلاشش را می کند تا فیرات از جایش بلند شود و به مسابقه ادامه بدهد.

او فریاد می زند: «پاشو فیرات. پاشو. گونش داره میاد… »

فیرات با شنیدن این حرف از جایش بلند می شود و به سمت نجدت حمله می کند و پشت سر هم به صورت او مشت می زند و در آخر هم مشت خیلی محکمی به زیر چانه ی او می زند و او را نقش زمین می کند.

او با هیجان به سمت ظفر می رود و حال ایلول را می پرسد و هردو به بیمارستان می روند.

فیرات دستان ایلول را در دست می گیرد و با خوشحالی به او چشم می دوزد.

ایلول به فیرات می گوید: «گونش داره به دنیا میاد… یادت باشه آخرین مسابقه ای بود که دادی… قول بده دیگه مسابقه رو بذاری کنار. »

فیرات با عشق به او قول می دهد و در آخر هم به او می گوید که خیلی دوستش دارد.

دکتر به خاطر مشکلی که پیش آمده مجبور به سزارین می شود.

فیرات نگران است و پشت در اتاق عمل منتظر ایلول و پسرش است… کمی بعد سرهات و ظفر به دیدن او می آیند و ظفر به سختی برای فیرات توضیح می دهد که نجدت قبل از رسیدن آمبولانس تمام کرده و مرده… فیرات با خشم و ناراحتی زیادی به دیوار روبرو مشت می کوبد… ساعتی بعد ایلول به خاطر بیماری ای که داشته سر زا می میرد و گونش را به دنیا می آورد.

فیرات با غم زیادی او را خاک می کند و بعد هم تک و تنها گونش را بزرگ می کند…

هفت سال از به دنیا امدن گونش می گذرد و روزی که گونش و فیرات با هم هستند، گونش روی زمین می افتد و بیهوش می شود.

فیرات با نگرانی به سمت او می رود و به بیمارستان می برد.

دکتر به فیرات می گوید: «ایلول هم همین بیماری اف ام اف رو داشت ولی بیهوش نمیشد. بیماری گونش پیشرفته تر شده و با دوا و درمان هم بهتر نمیشه… به نظر من از آرتویم برین به استانبول و به دکتر هیلمی که پزشک متخصصه مراجعه کنین تا روند درمان رو شروع کنین… هزینه هاش خیلی زیاده فیرات سعی کن با جیب پر بری! »

فیرات با نگرانی به فکر فرو می رود.
گونش از پدرش در مورد مرگ مادرش می پرسد.

فیرات می گوید: «مامان تو نمرده. مامانت وقتی تو به دنیا اومدی تبدیل به یه قمری خیلی کوچیک شده …. » و با این حرف دل گونش را شاد می کند.

بعد هم وسایلشان را جمع می کند و سوار اتوبوس می شوند تا به استانبول و خانه سوهات برادر فیرات بروند.

مجلا همسر سرهات مدام به آن دو با نیش و کنایه می گوید که از بودنشان در آنجا راضی نیست.

گونش با ناراحتی می رود تا زودتر بخوابد و فیرات هم او را همراهی می کند.

نصفه شب صدای مجلا می آید که رو به سرهات با عصبانیت می گوید: «من دوست ندارم از یه بچه مریض پرستاری کنم! باید بهشون بگی از اینجا برن! ما از آرتویم فرار کردیم بیایم استانبول که وبال گردنمون نشن اخرشم اومدن خونه ما موندگار بشن! »

سرهات با ناراحتی از او می خواهد آرامتر صحبت کند و می گوید: «مجلا اونا چه ضرری واسه ما دارن؟ یادت رفته داداشم خرج منو تو یتیم خونه داد؟ مگه اون نبود که کمکمون کرد تا این خونه رو بخریم. این حرفا چیه میزنی؟ »

مجلا با عصبانیت به او چشم می دوزد و می گوید که هرطور شده برود و با فیرات حرف بزند تا آنها از خانه شان بروند! سرهات با خجالت به سمت اتاقی که فیرات و گونش خوابیده اند می رود اما با اتاق خالی مواجه می شود.

فیرات که همه حرف های مجلا را شنیده از آنجا بدون حرفی همراه گونش رفته است…

عایشه سعی می کند او را آرام کند که در همین حین جلاسون و کاراجا هم از راه می رسند.

کاراجا به نگهبان ها حمله کرده تا دست از سر آکشین بردارند اما جلاسون مانع او می شود و با ملایمت آکشین را از دست نگهبان ها می گیرد. کاراجا از این رفتار او متعجب می شود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال قهرمان  قسمت 1 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال قهرمان قسمت 2 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *