خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 116

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 116 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرجایی قسمت 79

سریال هرجایی قسمت 116

ریان و میران برای صرف صبحانه به رستوران هتل می روند و وقتی میران برای سفارش غذا می رود هارون کنار ریان می آید و خودش را نامزد یارن معرفی می کند و از زیبایی او تعریف می کند. میران وقتی این صحنه را می بیند تحمل نمی کند و از او می خواهد که از انجا برود.

ولی هارون با بی تفاوتی و خنده با او صحبت می کند و میران را بیشتر عصبی می کند. میران به زور او را از خودشان دور می کند. ریان از رفتار میران ناراحت شده و می گوید: «تو به همه حسادت میکنی! » و از هتل خارج می شود.

گونول وقتی صبح زود مادرش را در اتاقش پیدا نمی کند دلش به شور می افتد که خبری شده و عزیزه بلایی سر مادرش اورده. ولی عزیزه می گوید سلطان با اجازه او به شهر کارس رفته. گونول باور نمی کند وقتی میران را می بیند از او کمک می خواهد.

در این حال سلطان از در وارد می شود و موجب حیرت عزیزه می شود. سلطان با خنده می گوید: «من پشیمان شدم و به کارس نرفتم. »

و به اتاقش می رود. عزیزه به سراغ او می رود و می گوید: «چطور توانستی از تیمارستان خارج شوی؟ »

سلطان می گوید کسی آمد و گفت که سلامش را به تو برسانم و من را به اینجا فرستاد و ادامه می دهد: «دیگر قدرتت را از دست داده ای! حتی نتوانستی یک روز کامل من را در تیمارستان نگه داری. » و عزیزه را از اتاقش بیرون می کند.

در این بین میران از گونول می خواهد مراقب سلطان باشد چون اوضاع به هم ریخته و ممکن است آسیب ببیند. گونول به او می گوید: «از وقتی چشمت به ریان افتاده ما را فراموش کرده ای. برایت مهم نیستیم… »

میران جواب می دهد: «این خانه پر از دروغ است و رابطه و بازی های سلطان و عزیزه من را خسته کرده. من دیگر کاری با شما ندارم. چون با رفتارتان فقط زندگی من را خرابتر کردید. »

فیرات هم از راه می رسد و به میران می گوید: «ما میخواهیم تو و ریان کنار هم باشید ولی به ما هم پشت نکن و بگذار کمکت کنیم. ما همه به هم نیاز داریم. » میران داد می زند: «از من انتظار بیشتری نداشته باشید. چون کاری از دست من برنمی آید! »

گونول به فیرات می گوید: «داریم میران را از دست میدهیم.. باید برای حفظ خانواده کاری انجام بدهیم. تو پر قدرت ترین آدم در این خانه هستی. تو باید کاری کنی. »

ریان به شوکران می گوید: «همه از میران انتظار دارند در حالی که میران خودش مشکلات بیشماری دارد. »

شوکران می گوید: «میران را به روستا ببریم تا کمی حال و هوایش عوض شد و من هم سوالاتم را از او بپرسم. »

میران از پیشنهاد شوکران خوشش می آید و همگی برای رفتن به روستا آماده می شوند.

از آن طرف زهرا که قصد رفتن پیش مادرش را دارد نامه دلشاه را درون عروسک گل جاساز می کند و در پارک با عزیزه قرار می گذارد و به او می گوید: «میدانم هدف تو از این کارها چیست! میخواهی هازار به دست میران که پسرش است کشته شود! اگر باعث صدمه به ریان و میران و هازار شوی به میران همه چیز را خواهم گفت. »

عزیزه از حرف زهرا شوکه می شود و از او مدرک می خواهد. زهرا از نامه دلشاه می گوید.

جهان همراه هارون پیش نصوخ و هازار می روند. جهان می گوید: «وقتش رسیده به اصلان بی ها یادآوری کنیم که شریک آنها در هتل هستیم. چون آنها زیادی پررو شده اند. هارون و آزاد هم کمکمان خواهند کرد. » هارون با کمال میل می پذیرد.

مادر ریان از او می خواهد به عمارت شاداغلو برود چون او قصد مسافرت دارد. میران و ریان به سمت عمارت راه می افتند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 116 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 117 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *