خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 160

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 160 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرجایی قسمت 152

سریال هرجایی قسمت 160

خدمتکار عزیزه عکسهای دزدیده شده را داخل پاکتی گذاشته و به وسیله ی شخص ناشناسی به دست آزاد می رساند و به آزاد می گوید که دوست شما این را در کافه ی ما جا گذاشته. آزاد با دیدن عکسها جا می خورد در همین حال اصلان به دعوت آزاد وارد خانه ی شاداغلو می شود.

ازاد با خشم به سمت او رفته عکسها را نشان می دهد و داد می زند:« قصدت از این کارها چیست؟»

اصلان با دیدن عکسها حساب دستش می آید و می فهمد همه چیز زیر سر مادر بزرگش است. با آرامش می گوید:« دیگر وقتش رسیده همه چیز را بگویم. وقتی فهمیدم که فرزند خوانده هستم و خانواده ی واقعی ام در میدیات زندگی می کنند برای پیدا کردنشان خودم را به اینجا رساندم. اول فکر کردم اصلان بی ها خانواده ام باشند ولی متوجه شدم که آنها قبل از به دنیا آمدن من از اینجا رفته بودند. سپس متوجه شما شدم آنروز هم آزاد را اتفاقی پیدا نکردم داشتم تعقیبش می کردم که با او صحبت کنم که آن حادثه پیش آمد. برای آشنایی بیشتر با خانواده ی شما این عکسها را گرفته ام.»

شاداغلوها حرفهای او را باور می کنند و حنیفه و هارون نفس راحتی می کشند.

میرا ن و فیرات از طبقه ی بالای عمارت شاداغلو همه چیز را نظاره می کنند. میران وقتی می بیند سر میز شام اصلان توجه زیادی به ریان نشان می دهد عصبی می شود. فیرات او را به آرامش دعوت می کند و قول می دهد که همه چیز درست خواهد شد.

بعد از شام ریان برای قدم زدن به پشت بام می رود. میران از پشت بام خانه ی دیوار به دیوار به او می گوید:« برای اینکه از هم جدا نباشیم مجبور شدم این خانه را بخرم و برای جلب اعتماد عزیزه طلاق نامه را هم امضا کردم ولی این را بدان که هیچکس قادر نیست ما را از هم جدا کند.»

و و قتی از زبان ریان می شنود که اصلان برای پیدا کردن خانواده ی واقعی اش به میدیات آمده با پوزخند می گوید:« شماها ساده اید و حرف او را زود باور می کنید. اصلا از این آدم خوشم نمی آید.» ریان جواب می دهد:« او ازاد را نجات داده و خانواده ی من خودشان را مدیون او می دانند.»

بعد از شام اصلن به همراه شاداغلوها قهوه می نوشد. هازار می گوید:« ما باید حواسمان به آدم های اطرافمان باشد و ببینیم از نزدیگ شدن به ما چه قصدی دارند.»

اصلان می گوید:« می دانم که منظور شما من هستم و حق دارید به همه شک کنید ولی مرا دوست خود بدانید.»

و برای اینکه نقشه ی عزیزه را برای دور کردن خودش از میدیات نقشه برا آب کند، به نصوح می گوید:« اگر با عزیزه صلح کنید مردم خواهند گفت که شما از ترس این کار را می کنید.»

نصوح با ناراحتی داد می کشد:« ما هرگز از اصلان بی ها نمی ترسیم و به آنها نشان خواهیم داد که با چه کسی طرف هستند.

عزیزه از طریق حنیفه می فهمد که اصلان نقشه اش را خراب کرده و مانع به هم خوردن رابطه ی خودش با شاداغلوها شده است.

ولی عزیزه تسلیم نمی شود و برای دور کردن اصلان از میدیات نقشه ی دیگری طرح می کند. از آنطرف اصلان در خانه اش محفوظ را سرزنش می کند که وظایفش را درست انجام نمی دهد وگرنه عکسها به سرقت نمی رفت. محفوظ که برای مراقبت از ریان با اصلان همکاری می کند به او هشدار می دهد که مراقب رفتار و وسایلش باشد.

فردا صبح نصوح به همراه هازار و جهان طبق قرار قبلی به میدان میدیات می روند. و قبل از انها عزیزه به همراه میران و فیرات و خدمتکارش در آنجا حاضر است.

ریان هم که از خوشحالی شب را نخوابیده خودش را به میدان می رساند. اصلان به همراه محفوظ کمی دورتر از مردم صحنه را نگاه می کنند.

عزیزه دستش را به سمت نصوح دراز می کند. در همین حال زمزمه هایی از طرف مردم به گوش می رسد که می گویند:« نصوح آدم با غیرتی است و هرگز با اصلان بی ها صلح نمی کند.»

نصوح با صدای بلند اعلام می کند:« همه بدانند شاداغلوها تا ابد دشمن اصلان بیها هستند و من صلح نمی کنم.»

دست عزیزه در هوا می ماند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 160 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 161 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *