خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 190

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 190 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرجایی قسمت 152

سریال هرجایی قسمت 190

عزیزه و نصوح دوباره همدیگر را ملاقات می کنند.

نصوح به او می گوید:« تو دیگر نمی توانی چیزی را از نو بسازی. همه چیز را نابود کرده ای. سالها پیش می توانستی دنبالم بگردی و مرا پیدا کنی ولی این کار را نکردی. چند بار خواستم خودم را بکشم ولی من باید از پسرم مراقبت می کردم. حالا از اینجا برو چون کاری از تو ساخته نیست.»

عزیزه جواب می دهد:« می خواهم عایشه باشم و آنچه که خراب کرده ام درست کنم.» و در گوش نصوح چیزی می گوید که باعث حیرت او می شود.

میران به گل قصه می گوید و هر دو خواهر در کنار هم به خواب می روند.

میران چشمهایش را می بندد. او حتی در خواب هم تصورش را نمی کرد که صاحب یک خانواده ی پر جمعیت شود.

هازار به خواهش محفوظ به دیدن او می رود و محفوظ می گوید:« اگرچه اصلان را نکشتم ولی او را زخمی کردم. می خواهم خودم را به پلیس معرفی کنم تا بخاطر من بساط انتقام دیگری بر پا نشود.» و جعبه ای را به دست هازار می دهد و می گوید:« می خواهم این را به عنوان هدیه به بچه ی ریحان بدهم. تو از طرف من این کار را بکن.»

هازار به کلبه ی چوبی می رود و با دیدن ریحان هدیه ی محفوظ را به دست او می دهد و جریان را توضیح می دهد ولی ریحان جعبه را بر زمین می کوبد و به داخل کلبه می رود.

هازار هدیه ی محفوظ را دست میران داده و به همراه دخترهایش می رود. میران هدیه را به سمت ریحان می گیرد و ریحان در آغوش او گریه کنان می گوید که محفوظ پدر واقعی اش است و این هدیه هم از طرف اوست. و ادامه می دهد:« او من و مادرم را ترک کرد و حالا هیچ حقی ندارد.»

میران او را نوازش می کند و می گوید:« می بینی که پشیمان شده و برگشته و جان من و تو و پدرت و حتی جان بچه مان را نجات داد.» سپس هدیه را باز می کند. محفوظ نوشته:« امیدوارم سایه ی پدر و مادر همیشه بالا سر بچه تان باشد. زیباترین کار دنیا بزرگ کردن فرزند است.»

میران بعد از خواندن نامه می گوید:« اگر بخواهی تو را به دیدن محفوظ می برم.»

محفوظ بعد از اعتراف به زخمی کردن اصلان دستبند به دست به زندان فرستاده می شود ولی در جلوی ساختمان پلیس ریحان و میران به او می رسند. ریحان گریه کنان می گوید:« تو هیچ حقی به گردنم نداری. من پدری به نام هازار دارم و هدیه ی تو را نمی خواهم.» و جعبه را به دست محفوظ می دهد.

محفوظ اشک می ریزد و از اینکه او و مادرش را رها کرده اظهار پشیمانی می کند و می گوید:« بعدها دنبالتان آمدم ولی مادرت ازدواج کرده بود و تو در آغوش هازار بودی. یکی دو سال پیش وقتی به دردسر افتادی برگشتم تا کمکت کنم تا به عشقت میران برسی. فقط یکبار اجازه بده تا در آغوشت بگیرم.»

ریحان حق حق می کند و محفوظ او را در اغوش می گیرد. هازار و میران که شاهد این صحنه هستند به هم خیره می شوند. سریال هرجایی قسمت 190

میران جلو می رود و به هازار می گوید:« تو پدرم هستی اجازه نمی دهم یک بار دیگر ترکم کنی.» هازار با خوشحالی پسرش را در آغوش گرفته و صورتش را غرق بوسه می کند. ریحان هم هدیه را از محفوظ قبول می کند و محفوظ با خوشحالی به همراه پلیس می رود.

در عمارت اصلان بی فسون به هارون می گوید که حق ندارد به عمارت شاداغلو برود. گونول که صحبتهای آنها را شنیده می گوید:« شما اینجا غریبه هستید. اینجا مال اصلان بی ها هست نه مال شما.» بعد از رفتن او فسون به هارون می گوید:« نشانش خواهم داد که صاحب اینجا کی هست.»

نصوح سیلی ای به صورت جهان می زند و می گوید:« به چه حقی در مراسم اصلان شرکت می کنی؟ وقتی او وقیحانه با ما رفتار کرد.»

جهان با خشم تمام اتاق را به هم می ریزد و داد می زند:« نمی دانم که چرا همیشه بین من و برادرم فرق گذاشتی ولی این را بدان از این به بعد هرکاری که به نفع خودم و خانوادم باشد انجام خواهم داد و به کسی مربوط نیست.» آزاد به پدربزرگش می گوید که رفتارش با پدرش درست نیست.

عزیزه به خودش قول داده دلشاه را پیش میران و هازار برگرداند پس به خانه ای که دلشاه در آن زندانی است می رود ولی با فسون و افرادش رو به رو می شود و با وحشت از او می پرسد:« با دلشاه چه کرده ای و از من چه می خواهی؟» فسون اسلحه را جلوی او می گذارد و می گوید:« اینکه خودت را بکشی.»

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 190 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 191 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

۱ دیدگاه

  1. مهشید گفت:

    سلام میگم چرا اینقدر دیر به دیر می گذارید این سریال رو همین تردید رو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *