خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 95

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 95 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرجایی قسمت 79

سریال هرجایی قسمت 95

میران کنار عزیزه می نشیند و از عزیزه می پرسد الیف چرا دروغ بگوید و این همه هم اصرار کند؟

نکند به خاطر اینکه سلطان واقعیت را به من نشان داد با او بد رفتاری کردی ؟

عزیزه با قیافه جدی می گوید اگر چیزی بود سلطان اعتراف می کرد در ضمن خودت می دانی که الیف روحیه درستی ندارد و چرند می گوید. میران به مادربزرگش می گوید :« ریان به من گفت که گلوله باران شدن ماشین من به دستور تو بوده.

عزیزه داد می زند خودت دیدی مردی که هازار به عنوان شاهد آورده بود چطور انکار کرد؟
آنها هدفشان جدا کردن ریان از توست. تو به هازار خونت را دادی عوضش او سعی دارد زندگی تو را نابود کند.

ولی جدای اینها الیف را می خواهم به لندن بفرستم که از این ماجرا ها دور بماند و میران مخالفت می کند.
در عمارت شاداغلو نصصوخ چشم دیدن یارن را ندارد و به دوستش یوسف می گوید که با آنهمه محبتی که به این دختر کردم آبرویم را برد و وقتی از نقشه اصلان بی ها در مورد ریان باخبر شد چرا سکوت کرد؟

زهرا حرف او را می شنود و با خشم می گوید: «پس باعث تمام ناراحتی های ما یارن بوده. یارن مثل خودت با ریان رفتار کرد و اخرش هم از او انتقام گرفت. اما دیگر تمام شد. آن دختر نباید توی این خانه بماند وگرنه من و هازار از اینجا خواهیم رفت. »

نصوخ به او قول می دهد که مشکل را هرطور شده حل کند.
از آن طرف اسما که نگران نامه است و می خواهد خبری از هازار بگیرد ولی زهرا اجازه نمی دهد که هازار به تلفن جواب دهد و به اسما می گوید: «بعد از 27سال نامه ای دست من میدهی و میگویی میران پسر هازار است من از کجا به تو اعتماد کنم؟ »

اسما می گوید: «اگر تو نگویی خودم به هازار خواهم گفت ان وقت هازار خواهد فهمید که تو میدانستی و سکوت کردی. » زهرا درمانده تر می شود.

ریان به ملیکه می گوید: «میران را خیلی دوست دارم. میخواهم حرف هایش را باور کنم ولی از آن طرف پدرم هم هست که هیچ وقت دروغ نگفته و من نمی خواهم حرفی به او بزنم که در این شرایط مریض بودنش قلبش را بشکنم. »

میران درحال قدم زدن با فیرات است که پیغامی از ریان دریافت می کند و به پشت بام عمارت شاداغلو می رود ولی به جای ریان گل خانم است که دلش برای میران تنگ شده و از گوشی خواهرش به او پیغام داده.

میران او را می بوسد و ریان وقتی می بیند میران به هر بهانه ای سر از خانه آنها درمی آورد عصبی می شود و به او اعتراض می کند. گل می گوید: «میران را من صدا کردم. بگذار امشب پیش ما بماند. » اما ریان از میران می خواهد که از انجا برود. میران از دست لجبازی های او دلخور می شود.

در عمارت اصلان بی سلطان به اتاق الیف میرود و الیف از او می پرسد: «چرا توضیح ندادی که دیشب مادربزرگم با تو چه کرد؟ »

سلطان جواب می دهد:«چون قدرت مقابله با او را ندارم. »

الیف می گوید: «نباید تسلیم مادربزرگم بشویم خیلی سخت است که آدم بخواهد چیزی را اعتراف کند ولی ساکتش کنند.

تو حالا بهتر این را درک می کنی من دیگر نمی خواهم سکوت کنم. »

در خانه شاداغلو حنیفه به یارن خبر می دهد که پدربزرگت در حال معامله با پدر و مادرت است و می خواهند شوهرت بدهند.

یارن با عجله به سراغ آنها می رود و صحبت های آنها را می شنود که نصوخ می گوید: «باید هرچه زودتر یک فرد مناسب پیدا کنید و یارن را شوهر دهید. » در نهایت هاندان و جهان از روی شرمندگی تسلیم حرف نصوخ می شوند و نصوخ با دیدن ریان از او می خواهد برایش قهوه درست کند و ریان که اولین بار است پدربزرگ از او چیزی خواسته، خوشحال به آشپزخانه می رود.

یارن که دیگر تحمل توجه پدربزرگش به ریان را ندارد جلو می رود و رو به نصوخ می گوید: «حالا که قصد داری مجازاتم کنی این را هم بدان که پدر و مادرم هم از جریان خبر داشتند و سکوت کردند. »

نصوخ برای پسر و عروسش اظهار تاسف می کند و می رود.

از آن طرف آزاد و الیف قرار می گذارند که فردا همدیگر را بیرون از شهر ببینند و یارن هم به اتاقش می رود و نامه دلشاه به هازار را که برداشته و قایم کرده را نگاه می کند و می گوید: «حالا به همه نشان خواهم داد که من کی هستم! مخصوصا به ریان. »

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 95 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 96 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *