خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 237

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 237 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید. 

سریال هرجایی قسمت 152

سریال هرجایی قسمت 237

وقتی میران و ریان در حال خوردن صبحانه در اتاقشان هستند، دلشاه وارد می شود و اخم های ریان توی هم می رود. دلشاه از میران می خواهد تا برای حرف مهمی به طبقه بالا بیاید. میران هم قبول می کند و کمی بعد در حالی که دلشاه آزرا را هم خبر کرده رو به آن دو می گوید: «من میخوام برای معذرت خواهی از ریان یه سورپرایز خیلی کوچیک با هم انجام بدیم. شما دوتا حتما باید کمکم کنین. » آزرا و میران با کمال میل قبول می کنند.
جهان به دیدن فسون می رود و به او می گوید:«ببین اگه تو نیت بدی نداری چرا آدم هات رو دنبال پسرم فرستادی؟ » فسون می گوید: «فقط به خاطر گونول. میخوام باهاش حرف بزنم و یه عروسی درخور براشون بگیرم. اگه قبول نکنن هم پی شو نمیگیرم! » بعد مکثی می کند و می گوید: «من دشمن تر از اعضای خانواده ات نیستم جهان! کسی که پسرت رو تحریک و تشویق به این کار کرد میران بود که بهش جرئت داد نه من! »
وقتی ریان می بیند دلشاه فالگوش ایستاده، در مورد دکتر بردن دلشاه با میران صحبت می کند. دلشاه که این را می شنود کمی نگران می شود. همان موقع بعد از رفتن میران زهرا ریان را به گوشه ای می کشد و التماسش می کند تا به دکتر بروند و گریه می کند و می گوید: «من چطور میتونم اجازه بدم دخترم بمیره ریان؟ » ریان قبول می کند به دکتر بروند اما قول می گیرد که اگر دکتر دوباره حرف های دکتر قبل را زد، در مورد سقط چیزی نگوید. زهرا به ناچار قبول می کند. همان موقع هازار از خانه خارج می شود. ریان به او سلام می دهد و هازار از او رو برمی گرداند. ریان به سمتش می رود و مشکل را می پرسد. هازار می گوید: «دخترم تو توی عروسیت رفتی عزیزه رو بغل کردی و بهش مادربزرگ گفتی، من دیگه چی بگم به تو؟ میدونم تو از قهر بودن خوشت نمیاد ولی اون عزیزه ست اینو میفهمی؟ حرفی هم باهات ندارم! میران هم حتی با توئه! دوتاتون هم اونو قبول کردین. تنها کسی که تو این موضوع منو درک میکنه دلشاهه! »
میران که از لطفی شنیده ریان و زهرا به بیمارستان رفته و برگشته اند و حال خوبی نداشته اند، فورا خودش را به خانه می رساند و دلیلش را می پرسد. زهرا نگاهی به ریان می اندازد و می گوید: «به خاطر من رفتیم پسرم. یه بیماری زنونه بود… » میران با تردید به آن دو چشم می دوزد.
آزرا به دیدن فسون می رود. او با دلخوری و عصبانیت به فسون می گوید که اتفاقات عروسی دیشب به خاطر نیت بد او شده. اما فسون میگوید: «من نه دخترم. اینا کار جهانه. من چیکار به آزاد و گونول دارم؟ » بعد هم می گوید: «به نظرم بهتره تو از اون عمارت و تنش هاش دور باشی و بیای پیش خودم. » همان موقع از دکتر با آزرا تماس می گیرند و او آنجا را ترک می کند. دکتر در مورد دلیل بیماری ریان می گوید که ریان به خاطر مسمومیتی که داشته و سقط جنین قبلی اش الان به این حال و روز افتاده. آزرا با فکری آشفته به دیدن ریان می رود و در این مورد از او می پرسد. ریان سکوت می کند چون نمی خواهد در این مورد حرفی بزند اما آزرا از سکوت او می فهمد که فسون او را مسوم کرده و بعد در حالی که اشک می ریزد می گوید: «ریان دلیل بیماری الانت اون مسمومیته. من نمیتونم اون زن رو ببخشم. » او قصد دارد به میران همه چیز را بگوید اما تماسی از طرف فیرات با میران، به او این اجازه را نمی دهد.
شب، وقتی هازار چشمان گریان زهرا را می بیند از او دلیلش را می پرسد. زهرا با ناراحتی می گوید: «خیلی وقت بود میخواستم باهات حرف بزنم اما الان وقتش رسیده.. در مورد ریانه… »

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 237 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 238 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *