خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 57

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 57 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 57

آنیتا با دیدن تحسین و گولتن که ترسیده اند، کمی جا می خورد و به تحسین می گوید: «انگار تورو از یه جایی میشناسم. »

اما بعد بدون توجه به او به سمت سلطان می رود و او را در آغوش می گیرد.

سلطان هم کمی بعد از راننده می خواهد تا آنیتا را به خانه برساند که بقیه نگرانش نشوند.

تحسین و گولتن بعد از رفتن آنیتا حسابی ذهنشان درگیر شده و به فکر فرو رفته اند…

آلتان به فریده قول می دهد که عزیز به زودی آزاد خواهد شد. فریده به زور جلوی گریه اش را گرفته.

از طرفی حصیبه با نگاه بدی به شوکری و ذکی خیره شده. لحظه ی آخر و دور از چشم حصیبه، شوکری فقط از فیرات می خواهد که از کرم و عزیز فاصله بگیرد.

وقتی آنها از خانه خارج می شوند، فریده هم از ماشین آلتان پیاده می شود و با دیدن شوکری، شوکه شده و او را به یاد می آورد.

او از این که شوکری زنده مانده و عزیز قاتل نیست خوشحال می شود و چشمانش پر از اشک می شود.

شوکری از این رفتار او متعجب می شود تا این که ذکی می گوید او خواهر فیرات است.

آنها به هم دست می دهند و آلتان با دیدن شوکری او را با ماشین تعقیب می کند اما شوکری و ذکی در یک فرصت مناسب از دست او پنهان می شوند.

جیلان از کرم می پرسد که جلوی خانه ی آنیتا چه میکرده؟

کرم می گوید: «اگه قول بدی به کسی نگی میگم بهت. اون مردی که اون شب خونه شما بود علی آقا بود. من میشناختمش. دقیق نمیدونم چیشده ولی اطلاعاتی که مربوط به علیه منو جلوی خونه خاله آنیتا رسوند. »

جیلان به کرم می گوید که آنیتا دیگر نمی تواند خیلی به او کمک کند چون حافظه اش را از دست داده. کرم با اینحال قصد دارد تا امشب او را ببیند.

او فورا به اتاق حصیبه می رود و عکس قدیمی خودش کنار مادرش را به آنیتا نشان می دهد.

آنیتا ذوق می کند و می گوید: «اینکه دخترم آلیسه… »

کرم به آرامی اشک می ریزد و وقتی آنیتا می پرسد: «اما این عکس دست تو چیکار میکنه پسرم؟ »

کرم می گوید: «اون پسربچه ی تو عکس رو میشناسین؟ »

آنیتا می گوید: «مگه میشه نشناسم. اون نوه ی عزیزمه که هیچ وقت نشد ببوسمش. » کرم گریه می کند و آنیتا را در آغوش می گیرد…

تحسین همان شب گولتن و پریهان را مقابل خودش می نشاند و آرام آرام توضیح می دهد که عزیز خودش را تسلیم پلیس کرده اما به زودی آزاد می شود. پ

ریهان حالش بد می شود و از تحسین می خواهد تا زودتر پسرش را به او برگرداند و به خاطر فشار زیاد هم غش می کند…

تحسین و گولتن سعی می کنند او را آرام کنند…

فریده با دیدن شوکری فورا به دیدن یالچین می رود.

یالچین هم همه چیز را از بی گناه بودن عزیز و تیر خوردن فیرات توسط آدم های کرم به او توضیح می دهد.

فریده از این که تمام مدت به درستی به عزیز اعتماد کرده بوده و عزیز هیچ وقت به او دروغ نگفته بوده، خوشحال می شود… او برای چند دقیقه به ملاقات عزیز از پشت میله های بازداشتگاه می رود و به خاطر این که حیقیت را به او نگفته سرزنشش می کند.

عزیز با لبخند می گوید: «این که تو تمام مدت بدون دونستن حقیقت باورم داشتی برام قشنگ بود فریده… »

دوتا دیگر از آدم های شوکری که گیر افراد آلتان هستند، از ترس جانشان همان شب فرار می کنند.

وقتی آلتان این را می شنود به شدت عصبانی می شود و از همه افرادش می خواهد تا شوکری و آن دو نفر را پیدا کنند.

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 57 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 58 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *