خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 67

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 67 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 67

وقتی عزیز خودش را به اتاقی که کرم و بولنت انجا هستند می رساند، اسلحه ای را روی سر خودش حس می کند.

با این حال عزیز از کرم می خواهد تا دست از کشتن بولنت بردارد چون ارزشش را ندارد.

دختری که روی سر عزیز اسلحه گرفته، کرم را تهدید می کند که اگر بولنت را رها نکند عزیز را خواهد کشت.

کرم پوزخند می زند و می گوید: «داداشم از پس خودش برمیاد. » عزیز همان موقع اسلحه را از دست دختر می گیرد و او را بیرون می فرستد.

بولنت به عزیز می گوید: «صندوق و ساعت دست توئه. تو اون ساعت خیلی چیزا مخفی شده. نمیدونی باید چیکار کنی. مثل زمانی که دنبال منو شفیع بودن الان تنها هدف تو هستی. چیزی که داخل صندوق هست رو به عبدالله بده تا زمانی که حقیقت رو بفهمی کسی که فکر میکنی هستی… » همان موقع یالچین و افرادش به انجا می ریزند و بولنت را دستگیر می کنند.

سلطان در حالی که چشمانش پر از اشک شده از پدرش می پرسد: «این حقیقت داره؟ »

تحسین که نگران به او خیره می شود چیزی نمی گوید و سلطان می گوید: «اگه به جای من کمیسر یالچین یا فیرات چیزیشون میشد چی؟ انقدر راحته برای تو؟ » او با گریه از فیرات می خواهد تا او را جای دیگری ببرد چون نمی تواند پدرش را تحمل کند. لحظه ی آخری که سلطان سوار ماشین فیرات شده، پریهان او را می بیند و دلیلیش را می پرسد. سلطان با چشمان اشک آلود فقط می گوید: «از بابام بپرس. »

پریهان با عصبانیت به تحسین چشم می دوزد و می گوید: «چرا بچه های من تو این خونه نیستن؟ چرا از اول کرم اینجا بوده اما بچه های من هیچکدوم این خونه رو تحمل نمیکنن؟ چون صدام درنمیاد تو منو احمق فرض کردی. من تورو به خاطر بچه هام تحمل میکنم. باید همه چیزو بهم توضیح بدی وگرنه طلاق میگیریم. »

تا تحسین بخواهد جوابی به او بدهد، علی به تحسین زنگ می زند و خبر دستگیری بولنت را به او می دهد.

وقتی صالح و بقیه دور هم جمع می شوند، عبدالله جعبه ای را برمیدارد و بدون حرفی آنجا را ترک می کند.

کرم هم با کنار گذاشتن اتفاقات، با نفرت به عکس تحسین خیره می شود.

تحسین به دیدن علی می رود و علی به او می گوید که قرار است همه چیز بهم بریزد.

تحسین می گوید: «من فقط به شما دوتا اعتماد دارم. » علی می گوید: «تو دست راست بولنت بودی باید اینو بدونی که سریع میان سراغت! »

تحسین می گوید: «هرکسی که منو میشناسه همراه منه. از تمام منابعم استفاده کردم. »

علی با تعجب می گوید: «با این کارت عزیز رو مقابل خودت قرار میدی! » تحسین می گوید که میداند و با این حال این کار را می کند چون چاره ی دیگری ندارد.

سلطان به خانه ی آلتان می رود و عزیز با دیدن ناراحتی او در آغوشش می گیرد.

سلطان همه چیز را تعریف می کند و می گوید که از پدرش متنفر است.

عزیز به آرامی می گوید: «به نظرت اگه میدونست تو تو اون ماشینی این کارو میکرد؟ هیچکس نمیتونه بگه بابا چقدر دوستت داره. » با این حرف ها سلطان کمی آرام می گیرد.

صبح امینه با هیجان بسته ای را به فریده می دهد و می گوید: «اینا مال مامان توئه فریده. تو کمد مامانم پیدا کردم. »

فریده جا می خورد و امینه توضیح می دهد: «یه بار خاله حصیبه اومده همه وسایلای مامانتو تو حیاط انداخته و آتیششون زده. مامانم دیده و با داد و بیداد همه محله رو اونجا جمع کرده و به زور و جنگ و دعوا تونسته اینارو از از توش بکشه بیرون. همیشه میگفت یه روز اینارو به فریده میدم… » فریده با خوشحالی اشک می ریزد و امینه را در آغوش می گیرد.

کرم صبح به خانه می رود و با صدای بلند طوری که به گوش پریهان برسد می گوید: «این خونه رو تو به اسم من کردی بابا. حالا مال منه مگه منه؟ »

پریهان جا می خورد و با تعجب جلو می رود و از تحسین حساب می پرسد.

کرم لبخند پیروزمندانه ای می زند و قصد دارد به سلطان سر بزند که پریهان می گوید: «دیروز سلطان با چشمون گریون خونه رو ترک کرد و بهم گفت بهتره از بابام بپرسی چیشده. »

کرم با عصبانیت به پدرش چشم می دوزد. پریهان در آخر به تحسین می گوید: «من نه عقب میکشم و نه میدان رو به تو یا گلتن میذارم بمونه. »

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 67 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 68 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *