خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 97

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 97 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 97

فریده در آغوش عزیز است که همان لحظه کرم با ماشین به آنها علامت می دهد تا سوار شوند. انها خودشان را به ماشین می رسانند و راه می افتند.

از طرفی آدم های بولنت آنها را تعقیب می کنند تا به صندوق برسند. بولنت تاکید می کند که اگر مانعشان شدند، از اسلحه استفاده نکنند اما می توانند آنها را بترسانند.

سلطان پیش صالح می رود و هدیه ای که به او داده بود را نشانش می دهد و می گوید: «اومدم تشکر کنم و بپرسم چرا باید یه شیشه اشک بهم بدین صالح بابا؟ شنیده بودم زمان های قدیم اونایی که پشت سر مرده گریه میکردن، اشک هاشون رو تو یه شیشه جمع میکردن و با مرده ها دفنش میکردن.

فهمیدم این یه راهی برای کنار اومدن با مرگه… » صالح می گوید: «اگه قلبت این معنی رو برداشت کرده، حتما یه حکمتی داره. »

کمی بعد سلطان می گوید: «اینکه آدم اشک هاش رو تو یه شیشه نگه داره جالبه. » صالح می گوید: «میتونه به این خاطر باشه که با ارزشه. آدم ها چیزایی که براشون ارزش قائلن رو تو جعبه های قشنگ نگه میدارن. »

کمی بعد صالح می گوید: «وقتی اشک رو تو آزمایشگاه بررسی میکنن، معلوم میشه از چهار ماده تشکیل شده.. نمک، آب، اوره، شکر. یعنی اشک از خون جاری میشه. » سلطان می گوید: «مثل دکترها صحبت میکنین. » صالح به فکر فرو رفته و از جایش بلند می شود و به سمت پنجره می رود.

وسط های راه، ماشین از کار می افتد و عزیز پیشنهاد می دهد تا پیاده به سمت مسیر بروند. فریده کمی می ترسد اما عزیز از او می خواهد نگران چیزی نباشد.

بعد از رفتن سلطان، بولنت به مغازه ی صالح می رود و خودش را یک کلکسیونر معرفی می کند که دنبال ساعت های مکانیکی است که پشت شان داستانی دارد.

صالح که خوب او را شناخته می گوید: «آدم ها همیشه چیزهایی که در موردش اطلاعاتی ندارن رو مرموز تصور میکنن. وقتی پرده کنار بره و حقیقت معلوم بشه، نه رمزی میمونه و نه رازی. » همان موقع احمد از راه می رسد و به صالح می گوید که از نجمی خبری نیست.

صالح نگاهی به بولنت می اندازد و می گوید: «آقا بولنت از ساکنین قدیمی محلمونه. » و بعد می پرسد: «چند ساله از این محله رفتین آقا بولنت؟ »

بولنت می گوید: «نزدیک چهل ساله. » صالح می گوید: «تا وقتی حساب چهل ساله تسویه نشه، هیچ لزومی نداره چهل سال صمیمیت بوجود بیاد. » بولنت تصمیم می گیرد انجا را ترک کند اما در آخر اضافه می کند که حتما برخواهد گشت.

عزیز و کرم و فریده به خانه ی مرد امانت دار می رسند اما به جای مرد قبلی کس دیگری در را باز می کند. پیرمرد از هر کدام در مورد پدربزرگ هایشان سوال می کند تا مطمئن بشود که در را به روی آدم درستی باز کرده و آنها را به داخل راه می دهد.

هرسه روبروی صندوق ها می ایستند و تازه می فهمند عزیز قبلا صندوق خودش را باز کرده. بعد فریده و کرم هر کدام صندوق هایشان را باز می کنند که تکه ای از یک نقشه است و آن را به هم می چسبانند.

فریده با دقت در نقشه می فهمد که این نقشه نقشه ی محله شان است و جا می خورد. وقتی آنها خانه را ترک می کنند، سه مرد که آدم های بولنت هستند جلویشان می روند.

کرم و عزیز با آنها درگیر می شوند اما بعد با دیدن تعداد بیشتری از افراد که به سمتشان می آیند تصمیم بر فرار می گیرند. لحظه ی آخر، پیرمرد به سمت عزیز کلید ماشینی قدیمی را که همانجا پارک شده پرت می کند و عزیز به همراه فریده و کرم به سمت ماشین رفته و پا به فرار می گذارند.

آدم های بولنت هم تعقیبشان می کنند. عزیز به آلتان زنگ می زند تا خودش را برساند. آلتان همراه امینه است و امینه وقتی می فهمد فریده هم در خطر است با آلتان همراه می شود.

عزیز در یک فرصت مناسب سوار ماشین آلتان می شود و اسلحه ی او را می گیرد و ماشینی که تعقیبش می کند را پنچر می کند و فرار می کنند.

فریده و عزیز و کرم به سمت محله می روند. فریده با دقت در نقشه انها را به سمت قهوه خانه ی نجمی راهنمایی می کند. نجمی ساعت هاست در قهوه خانه اش منتظر آن سه نفر نشسته.

نجمی با دیدن آنها لبخند می زند و به عزیز می گوید که آن ماشین، ماشین پدربزرگش مهمت شفیق است. عزیز با شنیدن این حرف لبخند می زند. بعد نجمی به آنها می گوید: «اینجا فقط یه ایستگاه برای استراحت شما و بعدش دوباره به راهتون ادامه دادنه. » عزیز می پرسد: «پایان مسیر کجاست؟ » نجمی می گوید: «اونو باید خودتون پیدا کنین. من فقط جهت رو بهتون نشون میدم. »

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 97 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 98 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *