خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت ۴۷ + زیرنویس فارسی و دوبله

در این مطلب خلاصه قسمت ۴۷ سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

 

هاله برای دلجویی از علیچو با شیرینی های خوشمزه به دیدنش می رود و او را خوشحال می کند.

هاله از سر کنجکاوی از علیچو می پرسد که تا به حال زباله های او را هم گشته است یا نه؟

علیچو تمام چیزهایی که درمورد زندگی خصوصی هاله فهمیده را رک و پوست کنده کف دستش می گذارد.

هاله از این موضوع ناراحت می شود و انجا را ترک می کند.

کاراجا از شدت ناراحتی و برای عادی نشان دادن حال و روز درونی اش، صدای موزیک را زیاد می کند و روی تخت بالا و پایین می پرد.

آکشین از این رفتار او تعجب می کند و می پرسد که چه اتفاقی افتاده؟

کاراجا با خوشحالی جواب می دهد: «یواشکی خونه دوس پسرم رفتم و… بقیه شم دیگه بفهم! »

آکشین که نمی داند از این موضوع چه برداشتی کند سردرگم و ناراحت می شود و از اتاق بیرون می رود.

بعد از رفتن آکشین، کاراجا زیر گریه می زند.

یاماچ در انبار پاشا را تحت فشار می گذارد که حرف بزند و دلیل رفتارهای مشکوک اخیرش را توضیح دهد.

پاشا با خونسردی سکوت می کند.

یاماچ از کوره در می رود و فریاد می زند.

صبر پاشا هم لبریز می شود و رو به یاماچ فریاد می زند: «دارم از تو مراقبت میکنم! »

سپس ادامه می دهد: «مربوط به گذشته س. اسمش قاسمه… راننده ی بابات بود. با یه نفر ازدواج کرد. بعد کشتن اون زن افتاد زندون. پسر بچه هم غیبش زد… تو در همین حد بدون! »

یاماچ ول کن نیست و می خواهد بداند که زن قاسم دوست دختر پدرش بوده یا نه.

پاشا این موضوع را انکار می کند و می گوید که خودش عاشق غنچه بوده است.

یاماچ اصلا حرف های او را باور نمی کند و با بغض می گوید: «پسر بچه هم مال بابام بوده نه؟! »

پاشا گریه می کند و مهر تاییدی به حدسیات یاماچ می زند.

این مسئله که پاشا ۳۵ سال این راز را از ادریس پنهان کرده ذهن یاماچ را به هم می ریزد.

او که دلیل این کار را نمی فهمد بعد از کمی فکر کردن به یاد مادرش می افتد و حدس می زند که او هم در این قضیه نقش داشته است.

پاشا می خواهد همه چیز را به تنهایی گردن بگیرد اما موفق نمی شود.

سعادت کم کم سفره دلش باز می شود و از خاطرات گذشته شروع می کند و می گوید که به احتمال زیاد صالح که همان وارتلو است، پسر ادریس می باشد.

سنا در بهت و حیرت فرو می رود.

وارتلو به یاد می اورد که جلوی امبولانسی که قرار بود حامل قاسم باشد، زن و بچه ای ایستاده بودند که به نظر می آمد خانواده ی قاسم باشند.

وارتلو بلافاصله افرادش را جمع می کند تا آن زن و بچه را پیدا کرده و دستگیر کنند.

پاشا در حین توضیحاتی که درمورد گذشته به یاماچ می دهد شبی را به یاد می اورد که با سلطان نقشه ی دور کردن بچه ی ادریس از گودال را کشیده بودند.

در آن شب، خبر کشته شدن غنچه توسط شوهرش در گودال پیچیده بود.

سلطان هم از پاشا خواسته بود که پسر ادریس را از محله بیرون کند و پیش فک و فامیلش بفرستد.

یاماچ تحمل چیزهایی که فهمیده را ندارد.

او به بیمارستان می رود تا با قاسم که تازه به هوش آمده صحبت کند.

قاسم به شرطی راضی به حرف زدن می شود که زن و بچه اش در امان باشند.

او می گوید : «پسر بابات این کارو با من کرده. اسمش صالحه. »

یاماچ قول میدهد که از زن و بچه او مراقبت کند و بعد جواب سوال اصلی اش را بگیرد و بفهمد که صالح کیست.

وارتلو خانه ی زن و بچه ی قاسم را پیدا کرده و در همین گیر و دار بایکال هم سراغ سند هایش را از او می گیرد.

وارتلو  وقت رسیدگی به کارهای بایکال را ندارد و در پی انتقام شخصی خودش است.

به همین دلیل دعوای لفظی ای میان انها در می گیرد.

بایکال هم به افرادش می سپارد که وارتلو را تعقیب کنند و سر از کارش در بیاورند.

درست زمانی که وارتلو و افرادش به خانه ی همسر قاسم، می رسند، یاماچ هم که زودتر به انجا رسیده جلوی چشمان وارتلو، زن و بچه ی قاسم را فراری می دهد و وارتلو از این موضوع به شدت عصبانی و کلافه می شود.

ادریس در قهوه خانه نشسته و تمام اتفاقات اخیر را مرور می کند.

او وقتی رفتار پاشا را بررسی می کند متوجه می شود که پاشا به جای کمک کردن این اواخر جلوی پای او سنگ اندازی میکرده است.

ادریس به انبار پاشا می رود و از او می خواهد که تنهایی با هم صحبت کنند.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قسمت از سریال گودال لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت ۴۸ مراجعه فرمایید .

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *