خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت ۶۱ + زیرنویس فارسی و دوبله

در این مطلب خلاصه قسمت ۶۱ سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

 

سلیم بعد از گلوله ای که از طرف مدد به او اصابت کرد حال خوبی ندارد و تحت عمل جراحی قرار می گیرد.

یاماچ از این موضوع بسیار ناراحت است و با سرعت خود  را به مکانی که تمام مدت توسط مکه و عمو محافظت میشد می رساند و اسلحه اش را رو به کسی می گیرد و می گوید: «یکی از داداشامو تو گرفتی و اون یکی هم داره میمیره. اگه سلیم بمیره نمیذارم زنده بمونی. »

مشخص می شود که تمام این مدت یاماچ به کمک مکه، وارتلو را از همه پنهان کرده بود.

وارتلو جواب می دهد: «پس بکش منو! مگه تا الانم جون به لبم نکردی؟ »

پنج روز پیش از این قضایا و قبل از روز حادثه یاماچ همه چیز را برنامه ریزی کرده است.

او به دیدن جلاسون می رود و از  او هم کمک می خواهد.

جلاسون ابتدا جا می خورد و می گوید: «داداش این آدم بابای منو کشت. برادر تورم کشت. بعد اومدی به من میگی که باید فراریش بدیم؟! »

یاماچ فقط نگاهش می کند. بعد هم مکه را صدا می زند و مکه رو به جلاسون می گوید: «تو هنوزم داداش منی؟ »

آن دو به هم لبخند می زنند و محکم هم را در آغوش می گیرند.

یاماچ رو به ان دو می گوید: «مکه تو تو محله منتظر ماشین وارتلو میمونی. جلاسون تو مکان مورد نظرو دیدی. تا ما حمله کردیم وارتلو رو از باغچه پشتی فراری بده. »

جلاسون قبول می کند و یاماچ ادامه می دهد: «قبل از این که ماشینو روشن کنه فورا تو سرش بزن و سوار ماشین خودت بکنش و برو. منم از قبل یه آدم بی کس و کار و پیدا کردم تا به جای وارتلو پشت فرمون بشینه و از اونجا تا محله برونه و بعدشم وقتی مکه رو دید سریع بدون این که کسی ببینش بره صندوق عقب. » …

اما چیزی که یاماچ پیش بینی نکرده بود حمله کردن آدم های بایکال به ماشین وارتلو و کشته شدن آن شخص بود.

بعد هم طبق نقشه وارتلوی بیهوش را به جایی که فقط جلاسون و مکه و بعد هم عمو خبردارند می برند و زندانی می کنند.

کمی بعد وارتلو به هوش می آید و بعد از کمی غز زدن از مکه جویای حال مدد و جلاسون می شود.

کمی بعد یاماچ به سراغ وارتلو می آید و با عصبانیت به او می گوید: «به خاطر نجات دادن تو باعث مرگ یه بچه معصوم شدم. میدونی که بهش شلیک کرد؟ همون آقای محترمت که خیلی بهش اعتماد داری! »

وارتلو از این حرف شوکه می شود.

کمی بعد می گوید: «پس الان من مردم؟ »

یاماچ می گوید: «آره. جنازه تم دفن کردن. خدا رحمتت کنه! »

وارتلو با کمی مکث می گوید: «بابات از من خبر داره؟ »

یاماچ جواب میدهد: «نه. کسی که پسرشو کشته، مرده. »

وارتلو می گوید: «حالا نمیدونی باید با من چیکار کنی نه؟ »

یاماچ سکوت می کند و وارتلو با صدای بلند می گوید: «من تو قبرستون بهت گفتم من برای مردن آماده م. »

یاماچ می گوید: «من به خاطر تو نکردم به خاطر بابام کردم. »

وارتلو با پوزخندی می گوید: «بابات از کجا میخواد بفهمه یه بچه ای به اسم صالح هست؟! »

چشمان یاماچ پر از اشک می شود و سکوت می کند.

وارتلو می فهمد که قاسم از قبل همه چیز را به ادریس گفته است.

وارتلو از کوره در می رود و می گوید: «تو چرا نمیفهمی پسر؟ من برای انتقامم اینجا اومدم! قرار بود من پاشا و عمو رو بکشم تو هم منو میکشتی تموم میشد. »

یاماچ هم با صدای بلندتری رو به او می گوید: «من به خاطر بابام این کارو کردم. یه پسرش رو از دست داد. برای این که این یکی نمیره این کارو کردم… »

وارتلو دچار احساسات ضد و نقیضی می شود و می گوید: «پسر بابام… تو چجور آدمی هستی… »

ادریس بعد از شنیدن همه چیز از زبان پاشا حالش بد می شود و برای آرام گرفتن سراغ علیچو می رود و به او می گوید: « کمکم کن…»

بعد هم در آغوش او با صدای بلندی می گوید: «چرا؟ چرا…؟ »

بعد هم کمی گریه می کند و از علیچو می خواهد او را سر قبر قهرمان ببرد.

او گریه می کند و بالای مزار قهرمان می گوید: «باید من جای تو میمردم پسرم.. ببخش منو پسرم… ببخش. »

حالا وارتلو یاماچ را تحریک می کند تا ماشه را بکشد.

عمو از راه می رسد و رو به یاماچ می گوید: «اینکارو نکن پسرم. سلیم عملش خوب بوده. همه زحمتامون به باد میره… تو خواستی زنده بمونه… نکن. »

یاماچ بعد از مطمئن شدن از وضعیت سلیم اسلحه را پایین می آورد.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قسمت از سریال گودال لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت ۶۲ مراجعه فرمایید .

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *