خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 226

در این مطلب خلاصه قسمت 226 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 226

آکین به همراه رمزی جلوی در پشت بام خانه ی امنی که جومالی انجاست نشسته اند و منتظرند.

کمی بعد که پلیس از راه می رسد و وارد ساختمان می شود تا جومالی را بگیرد، جومالی فورا به سمت پشت بام می رود اما هرچقدر سعی می کند نمی تواند در را باز بکند.

بعد با عجله و به زور اسلحه به خانه ی یکی از همسایه ها می رود و از راه پنجره آن فرار می کند.

پلیس به در خانه پیرمرد که ترسیده می رود اما دیر متوجه رفتن جومالی می شود. جومالی که هنوز در خیابان از دست پلیس ها فرار می کند، به داملا برمی خورد.

داملا برای نجات او امده و با ماشین فراری اش می دهد و با اینکه پلیس ها ماشین او را تعقیب می کنند، با سرعت از دید انها پنهان می شود.

کمی بعد جومالی از او می خواهد تا به همان خانه ی امن قبلی برگردند و به داملا می گوید: «اونا هیچ وقت فکر نمیکنن که من به محل جرمم برگردم! »

داملا با عصبانیت از او می پرسد چرا جان خودش را به خطر می اندازد و از طرفی چرا دوباره به کاباره برگشته است؟! بعد هم با عصبانیت می گوید: «من نمیدونم بین تو و زن های کاباره ای چه ارتباطی هست اما بین تو و زن خودت هیچی نیست! »

و بلند می شود تا برود. جومالی به سمتش می رود و خودش را به او نزدیک می کند و دستانش را می گیرد و به آرامی می گوید: «تو یه زن خیلی حسودی و ما خبر نداشتیم آره؟! » و خم می شود و او را می بوسد…

مادر امره، پسری که برای نجات جان وارتلو جانش را از دست داد، به ملاقات وارتلو می رود و در مورد گذشته های دور و وقتی که کودک و فقیر بود می گوید.

او می گوید که ادریس او و خانواده اش را از فقر نجات داد و همیشه بهشان توجه داشته و هیچ وقت فراموششان نکرده و حالا امره خوبی های ادریس را با فدا کردن جانش به خاطر پسر ادریس کوچوالی، ادا کرده است…

وارتلو از حرف های او تحت تاثیر قرار می گیرد و سعی می کند در قسمت سفالگری زندان مشغول به کار بشود و هرچقدر پول داشت را برای خانواده ی امره بفرستد. اما هم سلولی هایش می گویند که ضیا و رئیس پلیس با همکاری هم، هردو پول کمی به آنها به خاطر کاری که انجام می دهند می پردازند.

یاماچ به بازارچه می رود و همه مردم با خوشالی دور او جمع می شوند. آکین که از زنده بودن او جا خورده کمی مکث می کند اما بعد به سمتش می رود و وانمود می کند که از دیدن عمویش خوشحال شده است.

علیچو به در اتاق ظفر برادرش می رود. ظفر را در اتاقش به خاطر کمک به فرار علیچو زندانی کرده اند.

او با ناراحتی به علیچو می گوید به خاطر اذیت هایی که در بچگی او را کرده معذرت می خواهد و تعریف می کند به خاطر توجهی که پدرش به خاطر تیراندازی علیچو به او میکرده، باعث حسادتش میشده.

در آخر هم می گوید: «وقتی بابا انتخابت میکنه زندگی تو نابود میشه و مال اون شروع میشه. بیخیال نشو. فرار کن. تو اولین فرصت سعی کن دوباره فرار کنی تا دستش بهت نرسه. »

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 226 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 227 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *