خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 300

در این مطلب خلاصه قسمت 300 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 300

خواهر و برادرهای آذر نیمه شب به خانه ی برادرشان سرمی زنند و جنازه ی او را در بالکن پیدا می کنند. همه شروع به گریه و زاری می کنند و بعد ییلماز و برادرهای دیگرش تصمیم می گیرند همان شب انتقام آذر را بگیرند. آنها بدون توجه به خواست مادرشان به خانه ی کوچوالی ها حمله می کنند اما شکست می خورند و عقب نشینی می کنند. خانواده ی کوچوالی شب سختی را می گذراند و از طرفی فادیک از پسرهایش می خواهد که هر چه دارند جمع کنند تا فردا با هم به شهرشان آدانا برگردند.
هوا که روشن می شود کاراجا با پای پیاده خود را به گودال می رساند و سر خاک پدربزرگش می رود. وارتولو هم که تمام شب را کنار قبر مادرش نگهبانی داده او را به خانه برمی گرداند. سلیم و عایشه و بقیه به استقبال کاراجا می روند و با دیدن حال و روز او ناراحت می شوند اما سلطان که از بلایی که سر آذر آمده خوشحال است به روی کاراجا لبخند می زند. کاراجا نگاه معنا داری به آکین می اندازد و بعد اسلحه را به دست مادربزرگش می دهد و با لبخند موذیانه ای در گوشش می گوید:« من وظیفه م رو انجام دادم حالا نوبت توئه.» سلطان منظور او از این جمله را نمی فهمد. سعادت و داملا، کاراجا را به حمام می برند و عایشه او را در اتاق می خواباند. سلیم هم که نگران دخترش است پشت در اتاق او قدم میزند. کاراجا در خواب خود را در آغوش آذر می بیند اما وقتی چشمانش را باز می کند و اتفاقاتی که افتاده را به یاد می اورد فریادهای بلندی می کشد. سلیم وارد اتاق او می شود و او را در آغوش می گیرد و نوازشش می کند.
ساعاتی بعد جومالی که می خواهد حمله ی شب گذشته ی برادرهای آذر را تلافی کند به تنهایی سراغشان می رود. او برادرهای آذر را درحالی که قصد بازگشت به آدانا را دارند در یک پمپ بنزین به قتل می رساند.
علیچو که از طرف سلطان مامور مراقبت دورادور از نهیر شده به سلطان خبر می دهد که نهیر هنوز باردار است. از طرفی مادربزرگ افسون در سطل آشغال اتاق نوه اش جواب آزمایش پاره پاره ای را پیدا می کند و وقتی آن را می خواند هول می شود و با آریک تماس می گیرد و از او می خواهد در اولین فرصت با هم دیدار کنند.
آریک و سرن سراغ فهمی می روند تا هر طور شده او را به حرف بیاورند و دشمنشان را بشناسند اما قبل از اینکه فهمی حرفی بزند توسط تک تیراندازی کشته می شود. وقتی خبر مرگ فهمی به چنگیز می رسد، او کاملا خونسرد به نطر می رسد. یاماچ از رفتار او تعجب می کند و نمی فهمد که چطور دشمنان چنگیز و حتی اطرافیانش به این راحتی برای او و خانواده اش تله می گذارند و با این حال چنگیز عصبانی نمی شود. چنگیز با لبخند توضیح می دهد که در جریان همه ی این توطئه ها قرار دارد و همیشه چند قدمی نسبت به دشمنش جلوتر است.
وارتولو در قهوه خانه با سلیم درمورد یاماچ حرف می زند. سلیم وقتی می فهمد که یاماچ برای اردنتها کار می کند از کوره در می رود. وارتولو کارهای اشتباه خودش و سلیم را یادآوری می کند و سعی دارد او را آرام کند اما سلیم آرام بشو نیست و فریاد می زند:« من تاوان اشتباهاتم رو دادم. بابام منو پشت در خونه گذاشت اما بازم سگ دشمن نشدم.» جومالی که تازه به قهوه خانه رسیده حرفهای سلیم را می شنود و از کار یاماچ به شدت عصبانی می شود.
چنگیز یاماچ را همراه خود به شکار می برد و به او می گوید از این به بعد همانطوری که از خانواده ی خودش و عزیزانش محافظت می کند باید از او هم محافظت کند. یاماچ اشاره ای به بادیگاردهای چنگیز می کند و می پرسد:« پس اینهمه آدم چیکارن؟ چرا من؟» چنگیز لبخندی می زند و می گوید:« نمی دونم. شاید از اونی که فکر می کنی مهمتر باشی.» از طرفی ندیم که در قهوه خانه حرفهای سلیم و وارتولو را شنیده پیش رئیسش می رود و به او می گوید:« یاماچ شما پیش اردنتها کار می کنه…»

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 300 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 301 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *