خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 348

در این مطلب خلاصه قسمت 348 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 348

یاماچ برای پیدا کردن چنگیز به رختشویخانه ی هتل می رود و در انجا با مرد نقاب پوش رو به رو می شود. مرد نقاب پوش با نمایش حرکات رزمی یاماچ را دعوت به مبارزه ی تن به تن می کند و یاماچ لبخندی می زند و جلو می رود. مرد نقاب پوش انقدر ماهر و قوی است که یاماچ نمی تواند کاری از پیش ببرد و فقط کتک مفصلی می خورد. درست در لحظه ای که نقاب پوش می خواهد کار یاماچ را تمام کند جومالی سر می رسد و با شلیک چند تیر باعث فرار او می شود. کوچوالی ها و جوانها که باز هم در عملیاتشان شکست خورده اند با سر و صورت زخمی به محله برمی گردند. جلاسون به یاد می آورد که وقتی در جنگل نگهبانی می داده از مرد نقاب پوش کتک خورده و احتمالا درهمان مدت چنگیز و چاعتای فرصت فرار پیدا کرده اند. او سر این موضوع دچار عذاب وجدان می شود و دوباره به جنگل رو به روی هتل می رود تا اگر خبری شد یاماچ را در جریان بگذارد.
مرد نقاب پوش به خانه ی امن چاعتای می رود و دستمزد ان روزش را می گیرد. از طرفی گولکان هم به ان خانه می رسد و چاعتای با کنایه مرگ اگدای را به او تسلیت می گوید. گولکان با ناراحتی تصنعی به چاعتای می گوید:« منم به تو تسلیت می گم. اما خیلی زود خودتو جمع و جور کردی.» چاعتای می گوید:« اریکو می گی؟ اونکه خیلی وقته مرده.» گولکان با لبخند جواب می دهد:« نه. اولگا رو می گم.» چاعتای که از مرگ مادرش بی خبر بود چهره اش درهم می شود و جا می خورد. او گولکان را پیش چنگیز می برد و از آنها می خواهد که کدورتها را کنار بگذارند و در این وضعیت با هم پیش بروند. چاعتای به چنگیز می گوید که مرد نقاب پوش به تنهایی از پس یاماچ و دار و دسته اش برآمده. چنگیز خوشحال می شود و می گوید:« خوبه. پس قدم بعدیمون اینه که این مردو بفرستیم گودال تا سر یاماچو برامون بیاره.» چاعتای مخالفت می کند و می گوید:« نه. اول باید یکم عقب نشینی کنیم و خسارت وارده رو حساب کنیم.» چنگیز که از پیروزی اخیر خیلی روحیه گرفته با خشم فریاد می زند:« شما خودتون خسارت ها رو دربیارید. این ادم با ابروی من بازی کرده. من اینو بی جواب نمی ذارم. من به همه نشون می دم که چنگیز اردنت کیه به اونم نشون می دم، به شماها هم نشون می دم. همه شون رو زنده زنده دفن می کنم.» چاعتای و گولکان چشمشان به چنگیز است اما به حرفهای او توجهی ندارند. گولکان نگاه پر از تمسخرش را از روی چنگیز که گرم سخنرانی است برمی دارد و برای چاعتای سری به نشانه ی تایید تکان می دهد.
وقتی یاماچ به خانه می رود، افسون لباس خونی او را با ناراحتی می شوید و می گوید:« تو بارها زخمی اومدی در خونه ی من ولی اون موقع ها خون یکی دیگه رو پیرهنت نبود. الان من باید با خودم بگم که عشقم امشب چند نفرو کشته و برگشته خونه؟» یاماچ به او می گوید:« من تا حالا بهت دروغ نگفتم. این واقعیت زندگی منه. من برای محافظت از گودال هم خون می ریزم و هم خونریزی می کنم.»
چاعتای چنگیز را دوباره به هتل می برد و به او می گوید که نقاب پوش هم برای محافظت از او در آنجا خواهد بود. چنگز به چاعتای می گوید:« دیگه نمی خوام رو حرف من حرف بزنید. فردا بیاید تا یه جلسه بذاریم و بهتون بگم که برنامه چیه.» چاعتای قبول می کند. وقتی که چنگیز به حمام می رود، چاعتای هتل را ترک می کند و از گولکان هم می خواهد که کار را شروع کند. گولکان همان لحظه با یاماچ تماس می گیرد و به او می گوید:« اگه الان بری هتل با یه مرد پیژامه ابریشمی و سبیل کلفت و کچل مواجه می شی. تاریخ مصرفش گذشته، بگیر مچاله کن بنداز اشغال. هیچ تله ای هم در کار نیست.» یاماچ می گوید:« اگه حرفات درست باشه بهت قول می دم نمی کشمت.» گولکان که پیشنهاد ندیم را قبول کرده با خود می گوید:« من اصلا به قول تو نیازی ندارم.» جلاسون هم با یاماچ تماس می گیرد و گفته های گولکان را تایید می کند و می گوید که چنگیز در هتل تنهاست.
یاماچ همان شب به همراه جومالی و اکین و جلاسون به هتل می رود. چنگیز با شنیدن صدای او سراسیمه از حمام بیرون می دود و سراغ نگهبانها را می گیرد. به جای نگهبانها کوچوالی ها از هر دری وارد می شوند و وقتی که چنگیز خودش را در محاصره می بیند فریاد بلندی می کشد و می گوید:« بسه دیگه. تمومش کنید.» یاماچ دست و پای چنگیز را به یک صندلی می بندد و چسبی هم به دهانش می زند. او سرنگی پر از سم را به دست چنگیز وصل می کند و اسلحه ای با یک گلوله را در میز کناری چنگیز می گذارد و می گوید:« تو به ما حق انتخاب ندادی اما من به تو حق انتخاب می دم.» چنگیز خودش را به اینطرف و آن طرف می کوبد و می خواهد حرف بزند اما نمی تواند. یاماچ و جومالی و آکین به تماشای او نشسته اند و سم هر لحظه به رگ چنگیز نزدیکتر می شود. چنگیز قبل از اینکه سم وارد بدنش شود، به زور دستش را به اسلحه می رساند و بعد از فریاد بلندی گلوله را به سر خودش شلیک می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 348 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 349 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *