خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 373

در این مطلب خلاصه قسمت 373 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 373

صبح زود، جومالی و یاماچ، به مدد و متین در مورد این که قبل از جشن تانکرهای بلال را نجات می دهند صحبت می کنند. اما مشکلی که دارند این است که نمی دانند ادرس جنس هایی که جومالی قصد انتقالشان را دارد کجاست تا انتقام بلال را از او بگیرند.
علیچو نزدیکی های صبح با ناراحتی پیش اممی که همچنان در کوچه منتظر او نشسته می رود. اممی با ناراحتی می گوید: «علیچو من ساعت ها تو این سرما منتظرت بودم. چرا رفتی و انقدر دیر کردی؟ » علیچو با ناراحتی و دل پر می گوید: «من علیچوئم اممی من گدا نیستم. » اممی با ناراحتی سعی می کند او را آرام کند.
یاماچ به آرایشگاه عایشه می رود. عایشه با دیدن او خوشحال می شود و با تردید جلو می رود و در آغوشش می گیرد و می گوید: «به خاطر من اومدی یاماچ؟ اهل خونه دیگه منو زیاد دوست ندارن. » یاماچ با مهربانی می گوید: «تو هرکاریم کنی جزوی از این خانواده ای هیچکس نمیتونه تو کارت دخالت کنه. » عایشه لبخند می زند و کمی بعد یاماچ از او می خواهد تا از طریق مرتضی بفهمد که لوکیشن جنس هایی که منتقل می کنند کجاست. عایشه من و من می کند و می گوید: «اما یاماچ من نمیخوام با عمو جومالی در بیفتم. هیچکس نمیخواد. » یاماچ درک می کند و قبول می کند.
وارتلو و مدد برای خرید کت و شلوار برای جشن به مغازه ای می روند. موقع خداحافظی وارتلو از مدد می خواهد تا همراه هم مثل قدیم به ماموریت بروند اما مدد با عصبانیت فریاد می زند: «من جایی با تو نمیام چون تو منو به اون مرتیکه عمو فروختی! » وارتلو و او کمی بحث می کنند و دوباره دعوایشان می شود.
جومالی و مدد و متین و یاماچ در میخانه ی متین جمع شده اند. مدد با خوشحالی در مورد ادرسی که از وارتلو فهمیده می گوید.
عایشه وقتی مرتضی را می بیند حسابی سوال پیچش می کند و می گوید: «از این به بعد هرجا میری باید بهم بگی! من که نمیتونم با کیا میری و میای! مثلا قبل جشن کجا قراره بری؟ چه کار مهمی داری که دیر میکنی؟ » مرتضی هم برای این که او را از این شک بیرون بیاورد ادرس را به او می گوید. عایشه هم سریع هرچه که شنیده را به گوش یاماچ می رساند.
شب افسون اجرای دیگری در پایون دارد. نظام با لبخند به او نزدیک می شود و می گوید: «تو که میگفتی یاماچ پیداش میشه پس چیشد؟ چرا انقدر ترسو از آب دراومد؟! » افسون حوصله جر و بحث با او را ندارد و فقط با عجله به خانه برمی گردد تا کنار دخترش باشد. یاماچ که همان اطراف است از دور و از شیشه ی پنجره افسون و ماسال را می بیند. ناگهان نظام به افسون نزدیک می شود و موهای او را نوازش می کند. یاماچ که این صحنه را می بیند با عصبانیت و تنهایی به خانه ی نظام حمله می کند و تمام نگهبان ها را از سر راه برمیدارد. افسون که صدای اسلحه را می شنود، با ترس و لرز ماسال را در آغوش می گیرد و گوشه اتاق پنهان می شوند. نظام هم که ترسیده وارد اتاق او می شود و تهدیدش می کند. اما یاماچ سر می رسد و نظام را از اتاق بیرون می کشد و همان دستش را که با ان به افسون دست زده را با اسلحه سوراخ می کند و با تمام قدرت به صورت او مشت می زند تا این که میمیرد. یاماچ سراغ افسون که از ترس کز کرده می رود و از او می خواهد که آرام باشد اما افسون با گریه می گوید: «برو وگرنه بلایی سر دخترم میارن. » یاماچ او و ماسال را در آغوش می گیرد و از خانه خارج می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 373 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 374 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *