خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 115

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 115 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 115

مسئول موزه در حالی که عزیز و فریده محو تماشای مینیاتور شده اند جلو می رود و می گوید: «حدس زده بودم از این تابلو خوشتون میاد. اما باید تا روز مزایده صبر کنین که بتونین داشته باشینش. » وقتی فریده در مورد شخصی که داخل نقاشی است می پرسد، مسئول انجا می گوید که او یک ساعت ساز یا استاد زمان است. عزیز به فکر فرو می رود و در آخر با اجازه از مسئول گالری، عکسی از نقاشی می گیرد.
کرم به عزیز زنگ می زند و سراغ مینیاتور را می گیرد. عزیز از این که کرم به این موضوع علاقه مند شده تعجب می کند اما می گوید که مینیاتور را پیدا کرده فقط باید تا روز مزایده صبر کنند. بعد هم از کرم می خواهد تا به دیدن نجمی برود. وقتی کرم به سمت قهوه خانه ی نجمی می رود و انجا را بسته می بیند، تصمیم می گیرد به مغازه صالح برود. صالح به کرم میگوید: «انسان عجوله. وقتی عجله میکنی واقعیت، خودش رو پنهون میکنه… برای درک واقعیت باید یکم آروم بری و حتی بایستی… » بعد هم لبخند می زند و اشاره می کند که نجمی آمده… کرم سراغ نجمی می رود و نجمی از او می پرسد: «تو نمیخوای با پیدا کردن راز مینیاتور، واقعیت هایی که به تو مربوط میشه رو بفهمی؟ » کرم بحث را عوض می کند و نجمی می گوید: «زندگی در حدی جدیه که نباید باهاش شوخی کرد. به زودی تو هم طرف خودتو انتخاب میکنی. » و از کرم میخواهد تا وقتی مینیاتور را پیدا کردند وظیفه ی محافظت از آن به عهده ی کرم است.
وقتی حصیبه سرمیز صبحانه می بیند که فریده به سرکار نرفته مطمئن می شود که استعفا داده و غر زدن هایش شروع می شود. فریده می گوید: «اره از شرکت کورکمازر ها استعفا دادم. » فائق این را تایید می کند و لبخند می زند. حصیبه بیشتر حرص می خورد و از سر میز بلند می شود. فائق می گوید: «دخترم همین که از کورکمازرها جدا شدی واسم بسه. من خودم کار پیدا میکنم. » فریده می گوید: «بابا جون عزیز اصلا اونجوری نیست. یه بار بشینی باهاش صحبت کنی مطمئنم ازش خوشت میاد. » فائق می گوید: «نمیخوام ناراحتت کنم دخترم اما تو به من اعتماد کن. کورکمازرها قابل اعتماد نیستن. » فریده می گوید: «پس باید بهم بگی تو گذشته چه اتفاقی افتاده. » فائق می گوید که بعدا در این باره صحبت می کنند.
کرم پیش تحسین می نشیند و می گوید: «خیلی واسم عجیبه درست وقتی اصرار کردی مادربزرگمو بیارم تو این خونه، بولنت اونو دزدید! » تحسین جا می خورد و ابراز نگرانی می کند اما کرم با عصبانیت می گوید: «اگه بدونم رابطه ای با بولنت داری، بهت رحم نمیکنم. »
وقتی عزیز در مورد رفتار تحسین با فریده از او می پرسد. تحسین می گوید: «تو چطور به اینجا رسیدی؟ چرا وقتی میون این همه دردسریم تو گیر دادی به طرح های اون دختر! احساسات تو مانع دیدن واقعیت میشه. پدربزرگ تو هم دقیقا همینجوری داشت باعث نابودی شرکت میشد. » عزیز از تحسین می خواهد به گاراژ بیاید و ماشین پدربزرگش را نشانش می دهد. تحسین با دیدن ماشین هیجان زده می شود و می گوید: «این ماشین بابام یادگاره… » عزیز از او می خواهد تا سوار ماشین بشود که کمی با هم دور بزنند.

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 115 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 116 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *