خلاصه داستان سریال تلخ و شیرین قسمت ۶۲ + زیرنویس و دوبله

کورای کتاب سماور، نوشته سعید فائق را به حیات خانم می دهد و او اعلام می کند که مرحله ی اول را گروه صدادار برده است. مرحله ی دوم مسابقه شروع می شود. دانش آموزان باید از روی کلماتی که حیات خانم انتخاب کرده جمله هایی از آتاتورک بیان کنند. اونور زودتر جواب را پیدا می کند و این دفعه گروه بی صدا یعنی گروه بوراک برنده می شود. آخرین مرحله ی مسابقه این است که از هر گروه یک نفر روی سرش کتاب می گذارد و راه می رود. تعادل هرکس بهتر بود او برنده است. گروه صدادار یعنی گروه کورای برنده می شود و کاپ کیک ها به آنها می رسند ولی کتاب ها را باید گروه بی صدا بخوانند. و حیات می گوید: «برنده ی واقعی گروه بی صداست. » شریف از سر و صدای زیاد به کلاس می آید و از حیات خانم می خواهد مثل همیشه آرام تدریس کند. حیات می گوید: «زمانه عوض شده. اینها بچه های موبایل و اینترنت و کامپیوتر هستند. باید روش تدریس عوض شود. »

آقای فلاح سر شب به کورای خبر می دهد و حیات و گزیده و زینب به خانه ی آنها می آیند. کورای از دیدن گزیده خوشحال می شود ولی سر شام درمورد بوراک به گزیده متلک می اندازد و اعصاب او را به هم می ریزد ولی فلاح با گرفتن دست حیات خانم و نشان دادن حلقه ی ازدواج به دعوای آنها پایان می دهد. زینب و کورای نامزدی آنها را تبریک می گویند ولی گزیده با ناراحتی از سر میز بلند می شود و بی توجه می رود ولی کورای مانع رفتن او می شود و گزیده به او می گوید: «خواهرم زندگی را برای من جهنم کرده و آن وقت خودش نامزد می کند. » کورای می گوید: «من تو را درک می کنم چون با بوراک مشکل پیدا کردی برای همین حساس شدی و نمی توانی رفتارت را کنترل کنی. » در همین لحظه سودا به کورای زنگ می زند و می گوید دیروز خواهرش جلوی او را گرفته و با عصبانیت از او خواسته که مزاحم خانواده اش نشود. کورای پیشنهاد می کند که برای حل شدن مشکل، خواهر سودا را پیدا کنند و با او صحبت کنند.

در مدرسه بچه ها درباره دزد ساعت حرف می زنند که در همان حال بوراک از کنار آنها رد می شود و سلام می دهد ولی کسی به او جواب نمی دهد او هم ناراحت شده اعتراض می کند. آیهان به تندی می گوید: «تو به اونور تهمت دزدی زدی در حالی که زینب گوشواره اش را فروخته بود و به او هدیه خریده بود. تو لیاقت دوستی آنها را نداری. »

آسیه از ندیم می خواهد دوستی شان را به عابدین اعلام کنند ولی اینکار برای ندیم کار آسانی نیست.

شریف می خواهد با ایده ی جدیدی از بیتا خانم خواستگاری کند ولی همه چیز هزینه دارد و او دل پول خرج کردن را ندارد پس دست به دامن نادر و مستحق می شود. نادر فکری به ذهنش می رسد. او می گوید که از دانش آموزان کمک می گیریم، وقتی شما و بیتا در حال قدم زدن هستید دانش آموزان شروع به رقصیدن می کنند و شما با عصبانیت فریاد می زنید همه سرکلاس هایتان بروید، بعد بچه ها نوشته ای را بیرون می آورند که مضمون آن این است که بیتا با من ازدواج کن. شریف از این فکر خوشش می آید.

گزیده صبح از خواب بیدار می شود و برای به دست آوردن دل خواهرش او را در آغوش می گیرد و نامزدی اش را تبریک می گوید. این تغییر رفتار را مدیون حرف های دیشب کورای است.

 

Gun ay

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *