خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۱۶۶ + زیرنویس و دوبله

d18JrxdqbhY
چیچک به خانه می رود.او از اینکه موجب ناراحتی فیلیز شده نگران است. وقتی جمیل و باریش به خانه می روند، و چیچک ماجرا را میفهمد، از دست جمیل عصبانی و ناراحت می شود. او و جمیل در مورد علاقه خودشان صحبت میکنند و چیچک به جمیل میگوید در قبال آزاد کردن باریش، او نیز کار در کافه را کنار می‌گذارد و به ازدواج با او فکر میکند. جمیل به خاطر چیچک قبول میکند. اما از باریش قول میگیرد که از شناسنامه جعلی استفاده نکند و یا کار خلاف دیگری، تا مشخص شدن تکلیفش انجام ندهد.
باریش با توفان تماس گرفته و خبر میدهد که جمیل از تحویل دادن او منصرف شده است. توفان در قهوه خانه، متوجه می شود که مشتری های سابق و مشتری های جدید که دانشجو هستند، با یکدیگر به مشکل خورده و هریک دیگری را قبول ندارند. توفان وقتی میفهمد در این مدت از طریق مشتری های دانشجو پول خوبی گیرشان آمده، نمیخواهد آنها را از دست دهد. او همه را متقاعد میکند که مسالمت آمیز در قهوه خانه رفت و آمد کنند و با یکدیگر کاری نداشته باشند.
فیلیز و بچه ها به خانه می آیند. فیلیز وقتی میفهمد که باریش به کلانتری نرفته، خوشحال می شود. فکری به فیلیز اصرار میکند که به شرکت بیمه بروند تا پول بیمه فوت شدگی باریش را بگیرد. اما فیلیز مخالف این کار است و باریش نیز میگوید که قول داده کار خلافی نکند و بعد از ثابت شدن زنده بودنش، باید تمامی خسارت را پس دهد. فکری به حرفهای آنها اهمیت نداده و مدام زیر گوش فیلیز میخواند.
در کلانتری، در گواهی سلامت کودک مشخص می شود که مادر او واقعا او را کتک می زده. پدر بچه وقتی این قضیه را میفهمد، عصبانی می شود. مادر بچه با ناراحتی میگوید که کارش تمام است و شوهرش او را خواهد کشت. چیچک با او صحبت کرده و متقاعدش میکند که از شوهرش شکایت کند و او را ترک کند . آن زن قبول کرده و بعد از ثبت شکایت، خودش به شهر دیگری می رود که شوهرش پیدایش نکند. چیچک وقتی با جمیل حرف می زند ، خبر دار می شود که نهال به آمریکا نرفته و یک بار نیز به خانه فکری حمله کرده و شیشه ها را شکسته است.
چیچک به خانه آمده و این قضیه را به فیلیز میگوید. فیلیز از اینکه میفهمد باریش از نرفتن نهال با خبر بوده و همچنین مروه نیز در خانه نهال کار میکند، به شدت از دست باریش عصبانی شده و با او دعوا میکند و از خانه خارج می شود. فکری او را در خیابان می بیند و دوباره به او اصرار میکند که باید پول بیمه را بگیرد و به فکر خودش باشد. کمی بعد فیلیز به خانه آمده و کاملا اخلاقش متفاوت شده‌. او میگوید که پول بیمه را خواهد گرفت و دیگر هیچ چیز برایش مهم نیست و به خودش میخواهد فکر کند. باریش هرکار میکند فیلیز متقاعد نمی شود. بچه ها نگران تغییر اخلاق فیلیز می شوند و فکر میکنند او تحت فشار روانی، به هم ریخته است.
فیکو و کیراز در پارک محله مردی را می‌بیند که کرم دست‌ساز برای جوش و در اومدن سبیل می‌فروشد. آنها به آن مرد پیشنهاد می دهند که تعدادی کرم به آنها بدهد تا در مدرسه خود بفروشند. آنها به خانه آمده و کرم را روی خودشان نیز امتحان میکنند.
باریش به خانه می رود تا مروه را برای نهار به خانه فکری پیش بقیه ببرد. مروه نامه تست دی ان ای خودش و باریش را در دست گرفته و از اینکه میفهمد باریش از او تست گرفته ناراحت است. باریش میگوید به او اعتماد نداشته و برایش عجیب بوده. مروه برای او از سختی های زندگی بدون پدر میگوید و از باریش میخواهد که پدرشان را پیدا کند. باریش از او میخواهد تا حل شدن وضعیت نهال و آرام گرفتن شرایط به او فرصت بدهد. آنها به خانه فکری می روند و باریش به همه می‌گوید که مروه واقعا خواهر اوست.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *